Abstract:
گونة مقاومت، یکی از گونههایی است که به شکل تئوری در عصر جدید مورد بحث و بررسی قرارگرفتهاست، اما این به معنای بهوجودآمدن آثاری ازایندست در عصر جدید و نبودِ نمونههای کلاسیک آن نیست. در ادبیات کلاسیک ما، به خاطر شرایط اقلیمی ایرانشهر نمونههای بسیاری از این گونه با مضامین گوناگون، به شکل ملی _ میهنی و نمونههای دیگر از این گونه، وجود ماهوی داشتهاست. بهترین مدعای ما در این زمینه شاهنامه است که تار و پود آن در لایههای زیرین و رویین آگندهاست از مضمونهای دعوت به پایداری است و جالب اینکه این مضامین تاریخ مصرف ندارند و به شکل موازی در تمامی اعصار قابل دریافت و استفاده و بارگذاریاند. ما نیز در این وجیزه با کمک علل اربعة ارسطویی و تحلیل لایههای شعر، این گونه را در بوتة تحلیل و بررسی قرار دادهایم و سعی در تبیین و اثبات مضامین مقاومتی شاهنامه که آنهم در لایههای متنوع و با کارکردهای متفاوت پیچیده شدهاست، داریم تا نهایتاً به این نتیجه برسیم که مقاومت ایران و ایرانی مسئلهای به قدمت این مرز و بوم است.
Resistance is one of the genres which has been considered theoretically in the new era. However it does not mean the creation of similar works in the new era and the lack of its classic types. Considering the climatic and regional conditions of Iran, different national- patriotic examples can be seen in our classic literature. Other examples have been of substantive nature. Shahname can be considered as the best type in this regard, for in its superficial and deep layers, it is full of messages that invite people to resist. Interestingly, these messages are not just for a special point in time, but they can be understood and used in parallel in all periods. In this paper, we intend both to study and analyze this genre using Aristotle’s Four Causes and analyze different strata of the poem. We also try to explain and demonstrate resistance messages of Shahname that are covered in different layers and have diverse functions. Finally we conclude that Iran and Iranian resistance is rooted in their history.
Machine summary:
فرخی در تحذیر و ایجاد رعب در دل دشمنان و برای حفظ مرزهای وطنی سروده است : هیچ کس را در جهان آن زهـره نیسـت کـــو ســـخن رانـــد ز ایـــران بـــر زبـــان مرغــزار مــا بــه شــیر آراســته اســت بــــد تــــوان کوشــــید بــــا شــــیر ژیــــان (شفیعی، ب ١٣٥٢: ٥) یا این ابیات از اسدی توسی که گویی در مقاومت قلمی در برابر ترکان و ترویج اندیشه ای این چنینی سروده میشود و حاکی از استفادة ابزاری از شعر برای مقاومت و پایداری است : مــزن زشــت و بیغــاره ز ایــران زمــین کــه یــک شــهر او بــه ز مــاچین و چــین بـه هـر شـه بـر از تخـت چیـر آن بـود کـــه او در جهـــان شـــاه ایـــران بـــود (اسدی توسی، ١٣١٧: ٣٢٠-٣١٩) یا نظامی در دفاع از هویت ملی این گونه میسراید: همـــه عـــالم تـــن اســـت و ایـــران دل نیســـت گوینـــده زیـــن قیـــاس خجـــل چـــون کـــه ایـــران دل زمـــین باشـــد دل ز تــــن بــــه بــــود یقــــین باشــــد (نظامی، ١٣٨٧: ٣١) یا حتی کسی مثل سیف فرغانی که نگاه خوشی به ایران باستانی ندارد در قصیدة آبدارش در ذم مغولان مهاجم یکی از بهترین نمونه ها را در این زمینه سروده است .