Abstract:
حدیث، در طول تاریخ با فراز و نشیبهای فراوانی روبهرو بوده است. چنانکه، حدیث که باید راهگشای فقه باشد، زمانی نقل آن ممنوع و بعد از مدتی، مجاز میشد. فرمانروایان، نسبت به راویان و مشایخ حدیث سختگیریهای فراوانی داشته و مخالفان حکومت، حق گزارش حدیث را نداشتند. برخی از مدلّسان، علیرغم مذموم بودن تدلیس، آن را راه گریزی برای بیان احادیث میدانستند. در این میان، عقاید عامه نسبت به موالی از یکسو و داوریهای دور از انصافشان از سوی دیگر، باعث میشد معیار ارزیابی احادیث بین مردم منطقی نباشد. برخی از محدثان با روش تدلیس، احادیث را به سمت رضایت مردم سوق میدادند و بدین طریق، اعتبار نوشتههای حدیثی را پایین میآوردند. این نوشتار درصدد است، تا با بررسی گوشهای از تاریخ حدیث و در نظرگرفتن تأثیر حکومتها و مردم بر مدلّسان، راهی نو برای قضاوت احادیث مدلّس و روشی جدید برای تفکیک این نوع از احادیث نشان دهد و این احادیث را درجهبندی کند.
The history of hadith has come a long way. Hadith which should be the source of jurisprudence, in some occasions, its narration was banned and in some other situations freed .This is while the rigors of the rulers continued towards the narrators and the Hadiths, and the Hadith's opponents have not had the right to narrate hadith. Some dissemblers, despite being despicable, have described it as a way to escape expressing their traditions. In the meantime, popular beliefs about mullahs, and on the other hand their far-reaching judgments should not be the yardstick for assessing hadiths among rational people. Some narrators of hadiths were driven the way of narrating hadiths to the satisfaction of the people. By doing so, they lowered the validity of hadithic writings. This article seeks to examine a corner of the history and consider the influence of governments and people on dissemblers, by indicating a modern way of judging hadiths and a new model for distinguishing hadiths, and even categorize these hadiths.
Machine summary:
این بدان معناست که، تحولات جامعه اسلامی شرایطی پدید آورده بود که بر چگونگی فهم و نقل ناقلان نسبت به روایاتی که دریافت میکردند، تأثیر میگذاشت و از سویی دیگر منازعات سیاسی، عقاید عامه مردم و شعبههای مختلف مذهبی موجود در جامعه، زمینه را برای تدلیس و دستکاری در سند احادیث مهیا میساخت؛ تا اینکه خلیفه، عمربن عبدالعزیز از این نابسامانیها به طریقه علمی جلوگیری کرد.
این روش، برای حفظ ضرر و زیان خلفا استفاده میشد و نوعی تقیه است؛ ولی باید در نظر گرفت که این افراد، در واقع تقیه میکردهاند، در صورتی که از تدلیس نیز بهره میبردند، البته این روش، تا زمانی که برای مخفی نگاه داشتن نام شیخ حدیث و از ترس جان باشد، زیر مجموعه تقیه قرار میگیرد؛ چرا که، تدلیس بین محدثان، عملی ناپسند بوده است.
نقش عامه در انبوهسازی حدیث سخنان پیامبر اکرم(ص)، در بین مردم دارای نفوذ اجتماعی بالایی بود و مردم، کسی که حدیث بیشتری از ایشان را نقل میکرد، آگاهتر به سخنان پیامبر(ص) میدانستند و این نگاه کمی مردم به حدیث، برخی از محدثان را به سوی انبوهسازی احادیث بدون دقت در کیفیت نقل، وامیداشت.
برخی از محدثان، برای حفظ مقبولیتشان نزد مردم به هر دستاویزی متوسل میشدند؛ تدلیس، یکی از مهمترین راههای پیش روی ایشان بود و با مخفی کردن طرق نقل حدیث و تغییر کنیه شیخ حدیث یا حتی حذف برخی از شیوخ، آمار احادیث خود را بالاتر میبردند.