Abstract:
تحولات کشورهای عربی و فرجام خیزشهای انقلابی، با دخالت ارتش در این اعتراضات نسبت نزدیکی دارد. مقاله حاضر این پرسش اصلی را مطرح میکند که رویکرد و نقش ارتش در انقلابها و خیزشهای عربی چه بوده است؟ فرضیه پژوهش آن است که در مصر و تونس ارتش در کنار انقلابیون قرار گرفت. در لیبی، نیروهای ارتش در مواجهه با اعتراضات مردمی دچار انشعاب شدند و مخالفان توانستند در جنگ داخلی بر رژیم قذافی پیروز شوند. در سوریه و یمن، هرچند فرار از ارتش صورت گرفت، ولی به اندازهای نبود که انسجام ارتش را برهم زند. در بحرین، ارتش در جریان تظاهرات مخالفتآمیز، به سلطنت آلخلیفه پایبند ماند. بنابراین، رویکرد ارتشها در فرایندهای اعتراضات نه تنها اثرگذار، بلکه تعیینکننده بوده است. این مقاله، با روش تحلیلیتوصیفی و در قالب نظریههای نسل دوم، بهخصوص جانسون و تیلی، به نفوذ و تاثیر ارتشهای عربی در انقلابها و خیزشهای کشورهاشان پرداخته و با این هدف، تحولات جهان عرب را مورد واکاوی قرار میدهد.
Machine summary:
مقاله حاضر اين پرسش اصلي را مطرح ميکند که رويکرد و نقش ارتش در انقلاب ها و خيزش هاي عربي چه بوده است ؟ فرضيه پژوهش آن است که در مصر و تونس ارتش در کنار انقلابيون قرار گرفت .
بحران هاي مشارکت و مشروعيت ، نتيجه و پيامد چنين الگوي تکوين دولت و نوسازي در جهان عرب بوده و تداوم اين بحران ها را ميتوان مهم ترين زمينه خيزش ها و انقلاب هاي فراگير مردمي در اين منطقه و سقوط پي در پي دولت ها در تونس ، مصر و ليبي، و بحران و خشونت هاي فراگير سياسي در يمن ، سوريه و بحرين ، و تزلزل پايه هاي دولت هاي اقتدارگرا در ديگر کشورهاي عربي دانست (جوانپور و بنيهاشمي، ۱۳۹۰: ۸۰).
پس سؤال اصلي نوشتار پيش رو اين است که نقش ارتش در انقلاب ها و خيزش هاي عربي چگونه قابل تبيين است ؟ در مصر و تونس ، در ابتدا بيطرفي نهاد ارتش و در ادامه حمايت از معترضين ، موجب سقوط جمهوريهاي مادام العمر شد و زمينه اصلاحات حقوقي- سياسي را فراهم کرد.
هدف تحقيق حاضر بر اين است که با استفاده از نظرات جانسون و تيلي، رويکرد و تأثير ارتش ها را در پيروزي و يا شکست خيزش هاي عربي در شکل هاي مختلفي، مانند انقلاب (تونس و مصر)، جنگ داخلي (ليبي، سوريه و يمن ) و سرکوبي اعتراضات (بحرين ) تبيين کند.