Abstract:
دولت مدرن در مقام تحقق عملی، سابقهای بیش از چهار قرن ندارد، اما ریشههای فکری آن را میتوان تا بیش از دو هزارسال پیش پی گرفت. یکی از بهترین موارد برای این ریشهیابی، نظریة سیاسی افلاطون در باب مدینة فاضله است. افلاطون فلسفه را نیز به عنوان مقدمهای بر اندیشة سیاسی خود پرورش میدهد و جامعهای را مبتنی بر دیدگاه فلسفی مبتکرانة خود ترسیم میکند. با ظهور اندیشههای لیبرال و سکولار در قرون جدید، انتقادات وسیعی به آرای سیاسی افلاطون مطرح شد، گویی جز با نفی آرای وی نمیتوان به دولت مدرن تحقق بخشید. در این مقاله، پس از شرح مختصری از ویژگیهای دولت مدرن، نقاط اشتراک و افتراق آرای افلاطون با ویژگیهای دولت مدرن و نقش افلاطون در شکلگیری دولت مدرن، مورد ارزیابی قرار میگیرد.
Machine summary:
باتوجه به گستردگي وشهرت انديشه هاي افلاطون ازسويي ،وگستردگي مدرنيتۀسياسي ازسوي ديگر،مادراين جاقصدپرداخت جداگانه به اين دورا نداريم ،بلکه برمبناي رسايل او،به ويژه جمهوريا«پوليتيا»١،مردسياسي وقوانين وهم چنين استخراج ويژگيهاي دولت مدرن درآراي چندانديش مندمتأخر، نوعي بررسي تطبيقي ميان آراي سياسي افلاطون درباب حکومت وويژگيهاي دولت مدرن ارائه ميکنيم .
پرسش قابل تأمل آن است که باتوجه به تفاوت هايي که آراي افلاطون درسه رسالۀجمهور،مردسياسي وقوانين نشان ميدهدکه ويژگيهاي دولت مدرن راباکدام يک تطبيق خواهيم داد؟درست است که اين سه رساله ،به ترتيب تقريبادردهۀ٤٠،٦٠وسال هاي آخرعمرافلاطون نوشته شده است وهريک براثرتجربيات ومباحثات اوتفاوت هاي جزئي دارد،اما«تغييرمسيري درآن به چشم نميخورد.
اين هردوديدگاه داراي اثراتي درعرصۀاجتماعي وسياسي است وبانخستين نگاه ،روشن ميشودکه اين ديدگاه افلاطوني است که مقدمۀ تشکيل دولت مدرن است ،چراکه امکان تعيين اهداف مشخص علمي براي دولت ونگرش تخصصي به کارکردهاي آن رافراهم ميسازد.
اگرسخنان پوپردرست است ،چراافلاطون ديدگاه کساني راکه معتقدند «هدف حق وقانون اين است که دسته اي خاص درکشورفرمان روايي کنند، اعم ازاين که مردماني نيک باشنديابد»،به صراحت نفي ميکند(افلاطون ، ١٣٨٠:٢٢٧١)؟چراتحرک اجتماعي وامکان ورودفرزندان يک طبقه به طبقات بالاتررا تأييدميکند(افلاطون ،١٣٦٨:٢٠٢-٢٠٣)؟چراصراحتاحکومت فيلسوف شاهي رامتمايزازحکومت استبدادي ميداندکه درآن يک نفر«هر آسيبي راکه بخواهدبه هريک ازآحادمردم خواهدرساند»(افلاطون ،١٣٨٠: ١٥٢٥)؟نويسندة جمهورحتي باپيش بردايده اش درکتاب قوانين ،به واسطه برگزاري انتخابات سالانه ،مانع ازشکل گيري يک کاست حاکم ميشودونه فقط انجمن شهر،بلکه تعيين ٣٧مقام دولتي (پاسداران قانون )،مفسران قوانين ديني ،انجمن قضات وانجمن نظارت برقوانين رانيزبه انتخاب مردم (مستقيم يا باواسطه )واميگذارد(افلاطون ،١٣٨٠:٢٠٥١؛٢٠٥٨؛٢٢٥٢؛٢٢٥٨).
اين درتضادبا ستم سياسي است که حدومرزي براي طبقات بالانميشناسد(افلاطون ،١٣٦٨: .