Abstract:
بررسی حاضر از رویکرد تفسیرگرایی اجتماعی به بازسازی معنایی تغییرات خانواده در میان ایلات گورک و منگور شهرستان مهاباد از منظر ساکنان آن سامان می پردازد. رویکرد تفسیرگرایی اجتماعی با تاکید بر بینش ساخت گرایاناست که کنشگران اجتماعی نقش اصلی در سـاخت و بازسازی زندگی اجتماعی خود ایفاء کرده و به گونه ای بازاندیشانه و آگاهانه در برابر محیط و تغییرات آن اندیشیده و عمل می کنند. دو ایل مورد بررسی از ایلات مهم ساکن در شهرستان مهاباد بوده و دارای زندگی روستایی هستند. روش شناسی پژوهش حاضر، روش شناسی کیفی است و از روش قوم نگاری و تکنیک مشاهده و مصاحبه عمیق برای انجام عملیات تحقیق استفاده شده است. جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات و ارائه نظریه نهایی از روش نظریه زمینه ای (GT) استفاده شده است. یافته های بدست آمده شامل هفت مقوله عمده به این شرح می باشند که عبارتند از: متعین های سـاختاری، خـانواده درون انتظام، ورود عنـاصر نـوسـازی، خـانـواده برون انتظام، توانمندی، تضعیف سنت ها، برون فرهنگ یابی. مقوله هسته این بررسی «گذار نسبی» است که مقولات عمده فوق را در برمی گیرد.
Machine summary:
بر اين اساس، مقاله حاضر در صدد است با استفاده از رويکرد تفسيري و روش تحليل نظريه زمينه اي به بازسازي معنايي تغييرات خانواده در ميان ايلات گورک و منگور شهرستان مهاباد بپردازد تا بتواند تفاسير موجود از تجربه زيسته و روزمره تغييرات خانواده را در ميان افراد جامعه مذکور بررسي کرده و در نهايت مدل نظري اما داده محور از آن ارائه دهد.
ورود برنامه ريزي شده نيروهاي نوسازي با اين هدف انجام گرفته است که رفاه، آسايش و پيشرفت را براي جوامع به همراه داشته باشد و شايد عاملان آن در نگاه از بيرون به اين پديدهها خود را در دستيابي به اين هدفها موفق بدانند، اما آنچه مهم است اين که از ديدگاه افرادي که اين شرايط جديد را تجربه کرده و با آنها زيسته اند، عناصر مذکور چگونه عمل کرده و چه پيامدهايي به دنبال داشته اند؛ اين جاست که اهميت درک و فهم اين نوع شناخت آشکار مي شود، شناختي که مبتني بر تفاسير و معاني افراد درگير در واقعيات عيني و ذهني اين تغييرات و تحولات است ، دستيابي به چنين امري هدف اصلي اين مطالعه مي باشد.
بدين ترتيب ، هدف عمده اين بررسي آن است که مردمان ايلات منگور و گورک شهرستان مهاباد تحولات و تغييرات خانواده خود را در طي چند دهه اخير چگونه ديده، درک و تفسير مي کنند؟ و اساسا نيروهاي نوسازي در نظام معنايي آنها از چه جايگاهي برخوردارند؟ چنانچه مکانيسم تفسيري و نظام معنايي آنها درک شود نه تنها مي توان درک انسانها از دنياي پيرامونشان را شناخت بلکه مي توان اين تغييرات را با دقت و حساسيت فرهنگي بالاتري دنبال کرد يا کنترل نمود.