Abstract:
در متون تعلیمی برقراری ارتباط مؤثر با مخاطب اهمیت بسیار دارد. باب پنجم گلستان سعدی نمونهای کارآمد در این ارتباط است و شامل مجموعه مهارتهایی است که برای مدیریّت عواطف بشری و بهمنظور تبدیل وضعیتی تنشزا به وضعیتی مطلوب به کار میرود. موضوع این باب نیز توصیف هیجانات دوران جوانی است. چرخش رویکرد مخاطب از اثر زودگذر به اثر ماندگار در رویارویی با یک متن تعلیمی مسلماً مشروط بر تأمّل و ممارست در تعالیم آن است. بر اساس همین ضرورت، در این نوشتار باب پنجم گلستان از منظر گفتمان عاطفی بررسی شده است. در این تحقیق، مبانی نظری، تقسیمبندی هیجانات اساسی از شیوِر و نظریّة هوش هیجانی از گلمن و همچنین مبانی نظری مربوط به توانشهای چهارگانه و گفتمان عاطفی در نشانهمعناشناسی و زبانشناسی جدید بودهاست. نتایج تحقیق نشان میدهد که لذت مهمترین کنش عاطفی در این متن است که تفاهم و هماهنگی میان همنشینان از عوامل اصلی ایجاد آن است. همچنین از منظر گفتمانی ادّعای حضور گفتهپرداز بهعنوان دانای محدود، واقعگرایی و باورپذیری متن را افرایش داده است.
Machine summary:
(١٣٩١) ايـن پـژوهش ، از نظـر شـيوة بررسي، نزديک ترين پژوهش موجود نسبت به پژوهش ماست که نگارنـدگانش هماننـد ما، معتقدند مهارت هاي سعدي در مديرّيت عواطف خود و ديگران (به طـور مـوردي در متن بوستان ) زمينه ساز بررسي سبک تصويرسازي عاطفي در اين متون ، بر اساس نظرّيـۀ هوش هيجاني است .
در واقع دو بيت موجود در پايان حکايت ، واکنش سعدي است به مشاهدات خيالي خود از دربار شخصي به نام محمود کـه قطعـاً بـا سـلطان محمـود مشهور، نزد سعدي متباين است و سعدي آنچنان صـفات خشـم و شـهوت را بـر تـن سلطان محمـود داسـتان خـود و صـفات تـرس و طمـع را بـر تـن ايـاز داسـتان خـود پوشانيده است که صحنه اي باورپذير نمايش ميدهد و خود به عنوان راوي (گفتـه يـاب )، کارکرد هوش هيجاني و مهارت هاي مترّتب بر آن را براي گفته يابان بعـدي، بـه سـبکي واقع گرا و باورپذير، از نزديک ، گزارش ميدهد و حّتي القا ميکند که من هنـوز پـس از صدها سال ، تغييري در وضعيّت اياز نديده ام .
گويا سعدي از حکايت پنجم به بعد، بيش از اين که بر توصـيف عواطـف و تنوّع بخشيدن به آن ها تأکيد داشته باشد، بر تحکـيم مـودّ ت تأکيـد دارد و بـه نـوعي بـه جنبه هاي فلسفي و انتزاعي عواطف توجّه کـرده اسـت کـه بـا چنـين ديـدگاهي چيـنش حکايت ها بر اساس يک براعت استهلال تصويرپردازانه و پرشور به سمت طرح مباحث مديرّيتي را ميتوان کاربست پنهاني عاطفه در گفتمان و مـديرّيت هوشـمندانۀ مخاطـب براي جلب نظر وي به ادامۀ بحث برشمرد.