Abstract:
تامل و اندیشه درباره خدا، جزء موضوعاتی است که از ابتدا جایگاه خاص و ممتازی در زمینه تاملات فلسفی بشر داشته است. تصور فلاسفه از حقیقت خدا با تصور عرفا کاملا متفاوت است. ذات خدا در منظر فلاسفه همان حقیقت بشرط لا است درحالی که از نگاه عرفا ذات حق تعالی حقیقت لا بشرط مقسمی است که در تمام اقسام حضور دارد و آن چیزی که فلاسفه به عنوان ذات خدا می¬نامند تنها تعینی از تعینات آن حقیقت مطلقه است. در این مقاله ابتدا به صورت اجمال دیدگاه رایج بین فیلسوفان و عارفان را بیان میکنیم سپس به بررسی دیدگاه علامه طباطبایی میپردازیم. در مقاله نشان خواهیم داد که ایشان نیز همچون عرفا ذات خدا را حقیقت مطلقهای میداند که هیچ قید و شرطی ندارد و لازمه چنین حقیقتی وحدت آن و حضور آن در همه مقیدات است.
Machine summary:
قسم دوم: علمی است که استدلال بر آن ممکن است یعنی اگر منکری آن را انکار کرد، میتوان برهان آورد تا آن را اثبات کند، در این صورت برهان چیزی جز تنبیه بر امر بدیهی نیست<FootNote No="47" Text="جناب علامه در نهایه الحکمه در موضوع امتناع اعاده معدوم بعینه بیان میکند که این مطلب ضروری است، و برای آن براهینی آوردهاند که در حقیقت تنبیه هستند زیرا آن مطلب ضروری است (طباطبایی، 1416: ص 24).
تقریر ایشان از برهان صدیقین مبتنی بر بداهت تحقق اصل واقعیت است و این برهان جزء براهینی است که اثبات بداهت وجود حق تعالی را میکند و خدا همان واقعیت زوالناپذیری است که تحقق و ثبوت آن ضروری و بدیهی است، همانطور که گفته شد برای قسمی از بدیهیات میتوان برهان نیز آورده هرچند که برای اثبات آن نیاز به برهان نیست و در حقیقت این براهین برای تبنه به آن امر ضروری و بدیهی است.
4-حقیقت مطلقه ذات خدا علامه بیان میکند که ذات حق تعالی که همان حقیقت وجود است، حقیقت مطلقهای است که هیچ قید و تعینی نمیپذیرد چون منجر به محدودیت برای آن حقیقت میشود.
از آنچه گفته شد روشن میشود که ذات حق تعالی وحدتی دارد که هیچگونه کثرتی در آن راه ندارد و این وحدت عین ذات است، البته واضح است که این وحدت غیر از وحدت عددی است که اگر یک واحد دیگر از همان حقیقت فرض شود غیر از اولی خواهد بود و مجموعا دوتای عددی به وجود میآورند؛ زیرا وحدت عددی مستلزم محدودیت واحد میباشد در حالی که ذات حق تعالی هیچ محدودیت ندارد و وحدت او عین عدم محدودیت است و ذاتی که چنین است هر چه غیر او و دومی برای او فرض شود، به همان برمیگردد و معنای غیریت و دومی را از دست میدهد.