Abstract:
از اسکندرنامه منوچهرخان حکیم، ملقب به اسکندرنامه نقالی، به منزله متنی ساده در ادبیات عامیانه یاد می شود که در برابر متون منشیانه عصر صفوی قرار دارد؛ اما کوشش های مولف برای آفرینش اثری فاخر و حماسی در تمام متن دیده می شود. مقاله حاضر در پی آن است تا بررسی کند که مولف از چه شگردهای سبکی در این زمینه بهره برده و تا چه اندازه در دستیابی به هدف خود موفق بوده است. همچنین، کدام یک از دو سوی فاخرنویسی و عامیانه نویسی بسامد بیشتری دارد؟ بر این اساس، مولفه های سبکی سطح لغوی در تمام متن کلیات هفت جلدی اسکندرنامه نقالی بررسی و مقولههای عامیانه نویسی و فاخرنویسی در آن ها شناسایی شده است. گرایش های لغوی مولف برای فاخرنویسی به دو حوزه کهنگرایی و عناصر ادبی رایج در همه دورههای سبکی تقسیم میشود و ساخت های گوناگون صفت و موصوف، واژههای کهن، حروف ندا و «را»، ساخت های گوناگون فعل، عربی گویی، القاب و عناوین طولانی، لغات و اصطلاحات فاخر، آن را به متون فنی و متکلف نزدیک کرده است. در حوزه عامیانه نویسی نیز، مواردی مانند لغات عامیانه،
نام سازی های جعلی، املای نادرست، ناسزاگویی، متن را در حوزه ادبیات عامیانه قرار داده است. تلفیق شکوهمندنویسی با عامیانهنویسی، سبکی دوگانه و مشوش ساخته است؛ از سویی ادبی و از سوی دیگر عامیانه است که متن تحت تاثیر ناهنجاری ها و قیاس های متعدد، گاه از فصاحت و روانی دور میشودو درنتیجه، به متنی هزل گونه تبدیل شده است.
Machine summary:
درنتيجه ، کتاب هم زمان داراي نثري عاميانه و شکوهمند است ؛ اما همه جا از آن به عنوان متني ساده در ادبيات عاميانه ياد ميشود که در برابر متون منشيانۀ عصر صفوي قرار ميگيرد؛ در حالي که ، در سراسر متن ، تلاش مؤلف براي زدودن رنگ عاميانگي و سادگي از چهرة متن و پوشاندن جامۀ فاخر بر آن به چشم ميخورد که گاه متن را به متون منشيانه و سبک فني نزديک ميکند.
شکوهمندي و فاخرنويسي مؤلف اسکندرنامۀ نقالي، چه تحت تأثير مطالعۀ متون گذشتگان و چه در تلاش آگاهانه براي بخشيدن بار شکوهمندي به متن ـ چنانکه در ديگر متون نقالي نيز کم وبيش مشاهده ميشود ـ گرايش چشمگيري به آوردن عناصر متون ادبي داشته است ؛ عناصري که در طول سبک هاي گوناگون ادب فارسي با شدت و ضعف کاربرد داشته اند.
اين ويژگي در نثر اسکندرنامۀ نقالي بسامد دارد و در ديگر متون عاميانه و ادبيات داستاني عصر صفويه 160 مانند حسين کرد شبستري و حمزه نامه نيز با بسامد کمتر ديده ميشود.
کاربردهاي حرف «را» حرف «را» در متون ادب فارسي کاربردهاي گوناگون داشته است ؛ ازجمله «فک اضافه » و «حرف اضافه » که اين دو کاربرد در کتاب اسکندرنامۀ نقالي داراي بسامد است ؛ درحالي که ، در آثار ديگر داستاني دورة صفويه مانند حمزه نامه و حسين کرد شبستري چشمگير نيست ؛ مثال از اسکندرنامه : «هر دو نفر را يک شال بخشيد» (ص ١٧)، «اسکندر نسيم را گفت » (ص ٣١)، «مرا هفت روز مهلت بده » (ص ٢٠) و...