Abstract:
هدف از مطالعه حاضر بررسی اثر ترکیب تکنولوژیک صادرات بر رشد اقتصادی است . و « ظرفیت پایه » در نظریه های تجارت در زمینه ترکیب تکنولوژیک صادرات دو رویکرد از یکدیگر قابل تفکی ک هستند. رویکرد سنتی ظرفیت پایه عامل اصلی کسب « قابلیت پایه » مزیت رقابتی کشورهای در حال توسعه را میزان موجودی عوامل تولید آنها دانسته و با فرض بازار رقابت کامل محصولات تکنولوژی بر در سطح جهانی و فقدان هزینه های عملیاتی در انتخاب، خرید، واردات و استفاده از تکنولوژی برای کشورهای در حال توسعه، نقش تکنولوژی را در خلق مزیت ناچیز می شمارد. در رویکرد قابلیت پایه، مزیت های رقابت ی به جای موجودی عوامل تولید بیشتر از توانمندی های یک کشور در تسلط و بهر ه بردار ی از تکنولوژی ناشی می شوند، شکست های بازاری در فرآیندهای مختلف کسب و ب ه کارگیری « دانش پن هان » تکنولوژی مورد تاکید قرار می گیرند و به ویژه فرایند یادگیری و تس لط بر محصولات تکنولوژی امری هزین ه بر، زمان بر و پرمخاطره تصور می شود . در رویکرد قابلیت پایه، ساختارهای متفاوت صادراتی به لحاظ سطح تکنولوژی برآیند متفاوت ی بر رشد اقتصادی و اثرات متمایزی بر توسعه صنایع داخلی دارند اما تاکید می شود که این ساختارها در بازه های کوتاه زمانی انعطاف پذیر نیستند. از جنبه کمی، در اثرگذاری ترکیب استفاده « فدر » تکنولوژیک صادرات بر رشد اقتصادی عموما از الگوهای دو یا چند بخشیمی شود که امکان ورود بخش های منتخب صادراتی را صرف نظر از موجودی عوامل تولید هر یک به الگوی رشد نئوکلاسیک فراهم می آورد. برازش الگوی فدر در اقتصاد ایران با هدف بررسی اثر ترکیب تکنولوژیک صادرات، نیازمند تبدیل کدهای سیستم هماهنگ گمرک به کدهای استاندارد رشته فعالیت های صنعتی و سپس تبدیل کدهای استاندارد رشته فعالیت های صنعتی به کدهای تکنولوژیک (تکنولوژی بالا، متوسط بالا، متوسط پایین، پایین ( و غیرتکنولوژیک) است که این امر برای یک دوره 69 فصلی (بهار 1371 تا بهار 1388 صورت پذیرفته است. نتایج برازش الگوی سری زمانی با دو تکنیک حداقل مربعات معمو لی ساده و تعمیم یافته، فرضیه تمایز بهره وری در بکارگیری عوامل تولید در بخش های صادراتی تکنولوژی بر را مورد تایید قرار داده، بخش های تکنولوژی بر صادرات غیرنفتی را دارای اثر بیشتری بر رشد دانسته و به ویژه بر نقش صنایع با تکنولوژ ی پایین در رشد اقتصادی کشور تاکید می کنند.
Machine summary:
نتایج برازش الگوی سری زمانی با دو تکنیک حداقل مربعات معمـولی ساده و تعمیم یافته ، فرضیه تمایز بهرهوری در بکارگیری عوامل تولید در بخش های صادراتی تکنولوژی بر را مورد تایید قرار داده، بخش های تکنولوژیبر صـادرات غیرنفتـی را دارای اثـر بیشتری بر رشد دانسته و به ویژه بر نقش صنایع با تکنولوژی پـایین در رشـد اقتصـادی کشـور تاکید میکنند.
در برخی از این مطالعات مانند بالاسا و جونگ و مارشال از شاخص رشد صادرات و در برخی دیگر مانند میشلی، لواین و رنلت ، گرینـوی و ساپسفورد و سالا-آی-مارتین یکی از شاخص های گشایش تجاری در الگوهای تجربـی مورد استفاده قرار گرفته و اگر چه نتایج آنها گـاه بـه لحـاظ مسـیریـابی علیـت بـا یکـدیگر تفاوت دارند، اما عمومـا بـر رابطـه مثبـت و معنـیدار صـادرات و رشـد تاکیـد دارنـد.
نقطه آغازین ایجاد روندی نو در بررسـی اثـر غیـر مسـتقیم ترکیـب صـادرات بـر رشـد اقتصادی، تاکید بیشتر بر نقش تجارت در ارتقـاء سـطح نـوآوری و تسـهیل انتقـال دانـش و تکنولوژی توسط «گروسمن و هلپمن »٣ است که مبتنی بر مطالعه آنها، طی سالهای اخیر در در برخی الگوهای اقتصادی نوعی تمایز کیفی میان تولید بخش صـادراتی و بخـش داخلـی به لحاظ اثرگذاری بر مسیر و دورنمای توسعه اقتصادی دیده میشود.
(2000); "International Specialization and Growth," Structural Change and Economic Dynamics, Volume 11, Number 2 Balassa, B.
Wright (1999); "Exports, Export Composition and Growth," Journal of International Trade and Economic Development, Volume 8, Number 1.
J. Marshall (1985); "Exports, Growth and Causality in Developing Countries,” Journal of Development Economics, Volume 18 Lall, S.