Abstract:
عرفان اسلامی برخلاف دیگر شاخههای علوم اسلامی، تنها درمیان قشر اندیشمند و عالم باقی نماند و با مخاطب قرار دادن عموم مردم، جریانی باعنوان تصوف را در جامعه اسلامی ایجاد کرد. بحث بر سر شرعی بودن یا نبودن عرفان اسلامی، عالمان متشرع را در دو گروه مخالفان و موافقان عرفان نظری قرار داد. در دوره صفوی اندیشههای ضد تصوف در آثار عالمان متشرع و فقیهان، بیشتر نمایان میشد که با انگیزههای مذهبی و روشنگری پیوند داشت. درحالیکه گروهی مانند محمدطاهر قمی و میرلوحی از اساس با اندیشههای عرفا مخالف بودند، عالمانی چون ملا محسن فیض کاشانی و ملاصدرا با تمایز نهادن میان اندیشههای عرفان نظری و عملکرد صوفیان بازاری و عوام به دنبال استفاده از نظریههای عرفانی در تفسیر متون دینی بودند. علامه محمدباقر مجلسی دیدگاه و موضعی میان دو گروه عالمان پیشگفته اتخاذ نمود. وی با تمایز نهادن میان اندیشههای عرفان نظری و مناسک صوفیان عوام، رسوم و اعتقادات گروه دوم را مطلقا باطل و غیرشرعی و عقلی اعلام کرد؛ ازسویدیگر، در برخورد با بزرگان عرفان و اندیشههای آنان، اصل تفسیر عرفانی برمبنای مکتب امامان شیعه(ع) را پذیرفت. تقسیم جریان تصوف به شیعه و اهلسنت و تبیین آموزههای پذیرفته شده مشترک میان تشیع و تصوف، دو محور اصلی بومیکردن عرفان نظری توسط علامه مجلسی است.
Machine summary:
درحالیکه گروهی مانند محمدطاهر قمی و میرلوحی از اساس با اندیشههای عرفا مخالف بودند، عالمانی چون ملا محسن فیض کاشانی و ملاصدرا با تمایز نهادن میان اندیشههای عرفان نظری و عملکرد صوفیان بازاری و عوام به دنبال استفاده از نظریههای عرفانی در تفسیر متون دینی بودند.
تقسیم جریان تصوف به شیعه و اهلسنت و تبیین آموزههای پذیرفته شده مشترک میان تشیع و تصوف، دو محور اصلی بومیکردن عرفان نظری توسط علامه مجلسی است.
اهتمام مجلسی اول به شرح نظرات بزرگان عرفان و تلاش برای انطباق آنها با احادیث امامان شیعه(ع) سبب طرح اتهام تصوف ازسوی برخی علمای مخالف عرفان به وی شد.
مجلسی دعای روز عرفه امام حسین(ع) را نقل کرده و سپس توضیح میدهد که بخش آخر دعا از عبارت «أنا الفقیر فی غنای» تا پایان دعا شبیه عبارات صوفیان است و از آنجا که در نسخههای قدیمی کتاب اقبال الاعمال سید بن طاوس چنین عباراتی وجود ندارد، دور از ذهن نیست که این قسمتها توسط مشایخ صوفیه در دورههای متأخر به نسخههای دیگر الحاق شده باشد1 (مجلسی، 1403، ج95: 227).
مجلسی در این نامه مدعی است کلیت جریان تصوف را نباید نقد کرد، زیرا باید میان صوفیان شیعه و اهل سنت تمایز نهاد (مجلسی، 1311: 15؛ جعفریان، 1388، ج1: 826).
گرچه مجلسی از برخی رویکردهای عرفانی در تفسیر آموزههای شیعی استقبال کرده، اما بهجای نظرات بزرگان عرفان نظری که گاه در تضاد کامل با ظواهر متون دینی است، از احادیث و تعالیم پیامبر(ص) و امامان شیعه(ع) استفاده کرده است.