Abstract:
اقتصادهای آمریکای لاتین برای رشد تولید ملی و توسعه اقتصادی، تحول ساختار اقتصادی را با اتخاذ سیاستهای ساختارگرایی از سال 1948 دنبال کردند. ساختارگرایی به خاطر مداخله بیش از حد در سازوکار بازار برای حمایت از تولید ملی و تبعات جایگزینی واردات، با انتقادهای زیادی مواجه گردید که منجر به زوال ساختارگرایی و ظهور دیدگاه ها و سیاستهای اقتصادی نئولیبرال در دهه 1980 در آمریکای لاتین گردید. طی دهه 1980 سیاستهای نئولیبرال موسوم به اجماع واشنگتنی و تعدیل اقتصادی در اقتصادهای آمریکای لاتین اجرا شد. نتیجه آن گسترش فقر و نابرابری و عدم تعادلها و کاهش رشد تولید ملی بود. رویکرد نئوساختاری در نقد وضع ایجاد شده توسط سیاستهای نئولیبرال در منطقه آمریکای لاتین ظهور کرد و توسط کمیسیون اقتصادی آمریکای لاتین و کارائیب، سیاستهای موسوم به نئوساختاری را برای حمایت از رشد تولید ملی و توسعه اقتصادی در کشورهای آمریکای لاتین ارایه کرد. این سیاستها شامل: تقویت توان رقابت ، رشد اقتصادی همراه با برابری اجتماعی، حمایت گزینشی، اصلاح ساختارهای تولیدی، و حمایت از نوآوری و کارآفرینی است.
Latin American economies have followed the development of economic structure by adopting structuralist policies since 1948 . Structuralism was criticized for excessive intervention in the market mechanism to support national product and the implications of import substitution, which led to the decline of structuralism and the emergence of neoliberal economic policies in Latin America in the 1980s. Throughout the 1980s, neoliberal policies called Washington consensus and structural adjustment were implemented in Latin American economies. The result was the spread of poverty, inequality and imbalances, and the decline in national product. The neo-structural approach emerged from the critique of the neoliberal policies for the Latin American region and presented the so-called neo-structuralist policies for the Latin America by ECLAC for supporting the growth of national production and economic development in Latin American countries. These policies include: strengthening competitiveness, economic growth with social equity, selective support, reforming production structures, and supporting innovation and entrepreneurship.
Machine summary:
٢. ساختارگرایی آمریکای لاتین (١٩٤٨-١٩٨٠) در سال ١٩٤٨ که کمیسیون اقتصادی سازمان ملـل بـرای آمریکـای لاتـین و کارائیـب (ECLAC)Economic commission for Latin America and Caribbean تشـکیل شـد، پیروی از سیاستهای تحول ساختاری برای دسـتیابی بـه توسـعه اقتصـادی در آمریکـای لاتین آغاز شد.
(هانت ،١٣٧٦،صص ٦١-٦٥) از منظر ساختارگرایان ویژگی های ساختاری اقتصادهای توسعه نیافته عبارتند از: وجـود بخـش کشـاورزی سـنتی بـا تکنولوژی و بهره وری پایین ، درکنار بخـش مـدرن بـا تکنولـوژی پیشـرفته بـا سـرمایه خارجی برای تولید محصولات اولیه جهت صادرات ایجاد مـی شـود.
(Balassa ،١٩٨٦،صـص ١٤-١٦ و Michalopoulos ، ١٩٨٧،صص ٧-٩ و Selowsky ، ١٩٨٩،صص ٢٢-٢٤ ) نتیجه اجرای سیاستهای نئولیبرال ، گسترش فقر و نابرابری و عدم تعادلها و کاهش رشـد تولید ملی در آمریکای لاتین بود.
جدول (٣) نشان می دهد که رشد تولید ناخالص داخلی سـرانه حقیقـی در کشـورهای آمریکای لاتین در طول سال های ١٩٨٢- ١٩٩٠، به طور بی سابقه ای به طـور متوسـط ١٠,٧ درصد کاهش یافته است .
نئوساختارگرایان می گویند که از طریق آموزش حرفه ای و سرمایه گـذاری در سـرمایه انسانی شرایطی برای رقابت در سطح بین المللی از طریق رشد صادرات با افزایش بهـره وری و نوآوری تولید فراهم می شود و نه با کاهش هزینه از طریق تضعیف ارزش پـول یا دستمزدهای واقعی پایین .
در مجمـوع رویکـرد غالـب در اقتصادهای آمریکای لاتین ، تحول سـاختار اقتصـادی بـا حمایـت از تولیـد ملـی بـرای دستیابی به رشد و توسعه اقتصادی بوده است .