Abstract:
یکی از مهمترین مکاتب فلسفه قارهای در قرن بیستم، مکتب اگزیستانسیالیسم است که با توجه عمده خود به مسائلی همچون وجود انسانی، فردیت، اخلاق و ایمان با ادبیات عرفانی و صوفیانه ایرانی، مشابهتهای فراوانی دارد. مولانا جلالالدین بلخی، عارف و شاعر بزرگ ایرانی، از جمله نمایندگان مهم ادبیات عرفانی و صوفیانه ایران است که دستگاه فکری و نبوغ و بدعت اندیشه عرفانی و فلسفیاش، از جهات بسیاریبا تفکر اگزیستانسیالیستی مشابهت و مطابقت دارد.
در این مقاله، کوشیده شده است تا همانندیهای فکری مولانا با فیلسوفان اگزیستانسیالیست غربی مورد بررسی قرار گیرد. بنابراین ابتدا به معرفی اصول و ویژگیهای کلی نحله فلسفی اگزیستانسیالیسم پرداخته شده است و بعد به مختصری از آرای اندیشمندان این مکتب همچون سورن کییرکگارد، گابریل مارسل، کارل یاسپرس و میگل د.اونامونو و سارتر اشاره خواهد شد و پس از آن، به جنبههایی از اندیشه مولانا که با نکات برجسته این نحله مناسبت و سازگاری دارد، پرداخته شده است و نشان داده شده است که میان مبانی فکری فیلسوفان اگزیستانسیالیست و تفکرات مولانا چه اشتراکاتی وجود دارد.
One of the important schools of continental philosophy in the 20th century is Existentialism that with due cares for such issues as humanexistence, individuality, ethics, and faith it has a lot of similarities with Iranian mystical and Sufi literature.Jalāl ad-Dīn Muhammad Rūmī, the great mystic and poet of Iran, is among the important representatives of the mystical and Sufi literature of Iran that his system of initiative and innovative ingenuity of his mystical and philosophic thinking is similar to that ofexistentialist thinking
In this paper, it isendeavored to investigate the similarity of Jalāl ad-Dīn Muhammad Rūmī's way of thinking with western existentialist philosophers. Thus, at first, general properties and principals of Philosophical Theory of existentialism are studied.Then,a summary ofof thinker's views at this school, includingSorenKierkegard, Gabriel Garcia Marquez, Karl Jaspers, Miguel de Unamuno, and Sartre, will be pointed out.Afterwards,some aspects of Rūmī'sthoughts that are consistent with the outstanding points of this theory are investigated, and thenthe common grounds aredepictedbetweenthinking principals of existentialist philosophers and thoseof Jalāl ad-Dīn Muhammad Rūmī
Machine summary:
» (همان: 213) تضاد ایمان با عقل در اندیشه مولانا را بیش از همه با آرای اونامونو میتوان مقایسه کرد: زین خرد جاهل همی باید شدن دست در دیوانگی باید زدن آزمودم عقل دور اندیش را بعد ازین دیوانه سازم خویش را (مثنوی معنوی، دفتر دوم) اونامونو نیز مانند مولانابا تعبیر علمی به خدا نگریستن و او را صرفا علت جهان دانستن مخالف است و معتقد است این خدای عقلانی خود ویرانگر خویش است.
(سارتر، 1386: 64) در کتاب «مثنوی معنوی» اصل و اساس همه مشکلات در رسیدن به آزادی، تعلق و وابستگی است و درس عارفانه مولوی در تمام «مثنوی» به سالکان نیز همین نکته است که در دفتر اول بدان اشاره کرده است: بند بگسل باش آزاد ای پسر چند باشی بند سیم و بند زر (دفتر اول/19 به نقل از وفایی فرد و کزازی، 1394) مولوی نیز اعتقاد دارد انسان در این دنیای خاکی به دام افتاده و در پی رهایی از آن است: ما به فلک بودهایم، یار ملک بودهایم باز همانجا رویم، جمله، که آن شهر ماست (مولوی، 1375: 359) ویرانه آب و گل چون مسکن بوم آمد این عرصه کجا باید پرواز همایی را (همان: 34) مولوی روح را اصل میداند و تن را قالب روح، تن در پی ماندگاری در دنیای خاکی است و روح عزم چرخ برین دارد: روح میبردت سوی چرخ برین سوی آب و گل شدی در اسفلین (مولوی، 1390: 1/31) مولوی انسانها را به این امر میخواند که پا را از مرز طبیعت و دنیا فراتر نهند و عزم عالم روحانی نمایند: همتی تا بو که من زین وارهم زین گل تیره بود که برجهم (مولوی،1:1390/346) حیرت: حیرت نیز از وجوه اشتراک مکتب اگزیستانسیالیزم و نگاههای مولانا است.