Abstract:
وحدت وجود یکی از مفاهیم کلیدی در عرفان و تصوف اسلامی است و همواره بخشی از نظرات و آراء عرفا را به خود اختصاص داده است. عقیدۀ وحدت وجود قائل به آن است که وجود حقیقی تنها از آن خداوند است و سایر کائنات و موجودات جلوهای از وجود باریتعالی هستند. این رویکرد عرفانی در ادبیات عربی بازتاب گستردهای یافته و شاعران عارف مسلک آن را به گونههای مختلف در شعر خود بیان داشتهاند. از جملۀ از این شاعران عبدالغنی نابلسی عارف، شاعر و نویسندۀ دورۀ عثمانی است که موضوع وحدت وجود در شعر او جایگاه ویژهای داردو بنمایۀ اصلی سرودههای او در دیوان موسوم به «دیوان الحقائق و مجموع الرقائق» را تشکیل میدهد. پژوهش حاضر با روش تحلیل محتوا، به بررسی جنبههای مختلف مضمون وحدت وجود در شعر عبدالغنی نابلسی پرداخته است. برآیند پژوهش نشان میدهد که وحدت وجود در شعر نابلسی دارای سه لایۀ اصلی است؛ تجلی ذات خداوندی در مظاهر هستی، یگانگی روح انسان با روح خداوندی و به تعبیری دیگر فنای فیالله، و لایۀ سوم شامل استدلال ها و تمثیلهایی است که شاعر در دفاع از این عقیده بیان نموده است.
Pantheism is one of the key concepts in Islamic Sufism and always some parts of mystics'' ideas have allocated to it. Pantheist is the belief that God is the only realistic being and all the creatures and the entire universe represent the existence of God. This mystical approach was reflected in Arabic literature extensively and mystic poets have expressed it in various ways in their poetry. Abd al-Ghani al-Nablusi¡ the writer and poet of Ottoman era¡ is one of these poets who has rendered to pantheistic thought specifically inasmuch as it is the main content of his poems in the court so called «Divan al-haghaegh va majmou al- raghaegh». In this article¡ by using content-analysis method¡ different aspects of pantheism are evaluated in Abd al-Ghani al-Nablusi''s poetry. The results demonstrate that pantheism in Nablusi''s poem has three leyers; manifestation of the essence of God in existence¡ unity of the human soul with the spirit of God and in other words fana fy Allah¡ and third layer consists of ratiocinations and exemplifications that he has spoken out in favor of this idea.
Machine summary:
در این جا شاعر وجود خود را شمهای از لطف و رحمت الهی میداند که نشانهای از ذات و کنه ناپیدای الهی است که به واسطۀ جسم مقید شده است؛ چنانکه در جای دیگری میگوید: فیا حقیقة کونی أنت شمس ضحی علیک غیمة تنویعی وتجنیسی أو کالسواد الذی فی العین یظهر من قرص الأشعة فی تحدیق تحیـیس کالعنکبوت بنت نفس لها خیما حتی بها وهنت من طول تعنیس کیس تقدر من شتی الشؤون له والسر أجمعه فی ذلک الکیس (همان: 195) ترجمه: ای حقیقت هستی من، تو آفتاب نیمروزی که اصل و ذات (پلید) من، چون ابری تو را از دیدگانم پنهان نموده است.
در اینجا شاعر با استفاده از اصطلاحات نحوی در باب مبندا و خبر، به رد سخن عرفایی میپردازد که وجود خود را با ذات الهی یکی میدانند؛ چرا که این سخن با وحدت وجودی که نابلسی به آن معتقد است در تضاد است.
چه اندیشۀ وحدت وجودی او خداوند را سرچشمه و خاستگاه کل موجودات هستی میداند و کائنات را قطرهای از فیض وجود او میانگارد و نه همان ذات الهی؛ لذا در ادامۀ این قصیده در نکوهش آنان میگوید: ولکنه شاطح مخطئ وقد جعل الخبر المبتدا وقدم فی قوله نفسه علی الله حیث له أسندا فأخبر بالله عن نفسه ولو عکسه کان لاسترشدا ولکن هنا سر علم له تمد له العارفون الیدا (همانجا) ترجمه: او شطحگویی است که به خطا رفته و خبر را مبتدا گرفته است.
نتیجهگیری عبدالغنی نابلسی در دیوان الحقائق و مجموع الرقائق بیش از هر موضوع دیگری به بیان آموزههای عرفانی با زبان شعر پرداخته است که در این میان سهم وحدت وجود بیش از سایر موارد است.