Abstract:
ابوالحسن علی بن عثمان هجویری (درگذشته حدود 470 ق) و احمد غزالی (درگذشته 520 ق) هر دو از یک دستگاه فکری برآمده و هر دو جزو خانواده اشاعرهاند. اما خاستگاه معرفتی آن دو از یکدیگر متمایز شده است. از اینرو، قلمرو دلالتِ معنا و کارکرد زبان در آثار ایشان- کشفالمحجوب و سوانحالعشاق- متفاوت است. «رؤیت» واژهای کلامی و کلیدی در کشفالمحجوب است که با ورود به گفتمان عرفانیِ غزالی در پوشش استعاری «جمال» در میآید و انتقال از واقعیت به استعاره و از تکمعنایی به چند معنایی صورت میگیرد. هجویری آشکارا و عریان به بحث رؤیت میپردازد اما غزالی از کارکردهای استعاری رؤیت بهره میگیرد: جمال و خوشههای تصویری مرتبط با آن یعنی انسان، دل، آفتاب، آینه و جز آن. در این مقاله، به دیدگاههای این دو عارف در بابِ «رؤیت» و سبکِ بازتاب آن در دو متنِ کشفالمحجوب و سوانحالعشاق پرداخته میشود
Abu-Hasan Ali Ibn Othmaan Hojwiri (470) and Ahmad Ghazzaali (520), both arose from the same intellectual system and were both from the 'Ash'ari family. But their origins of consciousness are distinguished from each other. Thus, the territory of semantic implications and language use are different in their works – Kashf Al-Mahjub (the discovery of the Veiled) and Sawaaneh Al-Oshshaq (the Resumes of the Lovers). Ro'yat or Observation is a key and verbal term in Kashf Al-Mahjub which went under the metaphoric veil of Jamaal (beauty) by entering into Ghazzaali's spiritual discourse; and the transfer happened from reality to metaphor and from one-meaning to poly-meaning. Hojwiri discusses Observation clearly and barely, but Ghazzaali takes advantages from metaphoric use of Observation: Jamaal and visual cluster in it; that is, man, heart, sun, mirror etc.
This paper deals with these two mystics' point of views about Observation and the style of which is reflected in the two texts-- KashfAlmahjuband Sawaaneh Al-Oshshaaq
Machine summary:
سوانح العشاق احمد غزالي (درگذشته ٥٢٠) در ادب صوفيه شـهرت فـوق العـاده ايـي يافتـه است ، تا جايي که عراقي و جامي نيز لمعـات (الـف ) و لوامـع را بـه سـبک ايـن رسـاله تصـنيف کرده اند.
محمد بن طاهر مقدسي درباره اين نوع انديشه مي نويسد: «بعضي از ايشان [صوفيه ] قايل به حلول اند و چون صورتي زيبـا بيننـد، در برابر او به سجده مي افتند» و در جايي ديگر بيان مي کند که ايـن مسـأله را از خـود يکـي از همين صوفيان شنيده است : «دسته اي از ايشان قايل به حلول اند چنان که از يکي از ايشان شنيدم که جايگاه او [خدا] را در گونه امـردان مـي دانسـت » (مقدسـي ، ١٣٩٠ ج ١ و ٢: ٣٢٩ و ٨٣٢).
موسي بن ميمون (٥٠٣- ٦٠١) الفاظ و عبارات حاکي از تفسير انسان وار خداوند را به ويژه در تورات استعاره مي داند و بخش هاي زيادي از فصل هاي جزو نخست کتاب خـود را بـه تبيـين معاني اين الفاظ اختصاص داده است .
در حقيقـت ، مدار کشف المحجوب بر نقل قول هاي بسيار و استناد به سخن مشايخ پيشين ، حکايات و اسـناد و روايت است ؛ اما غزالي صداي منحصر به فرد خود را در سوانح منتشر کرده اسـت .
زبان رسمي- زبان استعاري هجويري در کشف المحجوب عقايد نهادينه شده صوفيان را آشکار و عريان صـورت بنـدي مي کند؛ اما در سوانح امر رؤيت در صورت هاي مختلف و در بخش هاي متفاوت پراکنده شـده است .