Abstract:
بررسی رابطه دین و سیاست یا به عبارتی نقش سیاسی روحانیون یا نیروهای مذهبی از مهمترین موضوعات جامعه ایران در سده اخیر می باشد. اهمیت این موضوع در دهه های اخیر که از سویی شاهد پدیده هایی نظیر انقلاب اسلامی ایران و از سوی دیگر رشد بنیادگرایی اسلامی هستیم، با در نظر گرفتن این امر که فرایند مدرنیسم یا نوسازی در اغلب کشورها در جهت تضعیف سنت ها و به ویژه سنت های مذهبی عمل کرده است، دو چندان می شود. این مقاله سعی دارد با نگاهی به تحولات ایران در دوره رضاشاه و بر مبنای نظریه جان کنت گالبرایت، به بررسی نقش سیاسی روحانیون در این دوره و نسبت آنها با حکومت رضاشاه بپردازد. در این چارچوب، میتوان دو دوره متمایز از هم تشخیص داد. در حالی که در دورهای روحانیون نقش فعال و برجستهای در سیاست داشتند و حتی به نوعی در مشروعیت بخشیدن به قدرت و حکومت رضاشاه ایفای نقش کردند، در دوره دیگر و در مقابل حکومت رضاشاه نقش سیاسی روحانیون و نیروهای مذهبی کمرنگ و ضعیف بود. این تفاوت نقش سیاسی روحانیون در دوره رضاشاه رابطهای مستقیم با منابع و ابزارهای اعمال قدرت روحانیون از یک سو و حکومت رضاشاه از سوی دیگر داشته است.
Machine summary:
بر این اساس، در این مقاله سعی شده است با روش توصیفی – تحلیلی به این سؤال پاسخ داده شود که: نقش سیاسی روحانیون در دوره رضا شاه به چه صورت بوده و چه عواملی بر ضعف و کاهش قدرت آنها در این دوره مؤثر بوده است؟ منابع و ابزارهای قدرت روحانیون از یک سو و دولت از طرف دیگر چه هستند و گذار از سنت به مدرنیته و شکلگیری دولت مدرن در ایران چه تأثیری بر نقش سیاسی روحانیون در دوره رضاشاه داشته است؟ 2- چارچوب نظری بی تردید نقش مذهب در جامعه غربی در مقایسه با قرون گذشته رو به کاهش گذاشته است اما در کشورهای دیگر از جمله کشورهای اسلامی، سنتهای مذهبی همچنان نیرومند و پایدار مانده و در مواردی هم در برابر روند سکولارشدن زندگی اجتماعی واکنش نشان داده و تقویت هم شده است.
همه آنچه ذکر گردید در مجموع بیانگر این امر است که روحانیون از نظر داشتن سازمان بعنوان یکی از منابع مهم قدرت، بشدت ضعیف بودند که البته این قدرت سازمانی روحانیون بطور عمده توسط اقدامات دولت رضاشاه از بین رفته بود.
برخی از عواملی که میتوانستند در این زمینه تأثیرگذار باشند، عبارت بودند از: تأیید نسبتا گسترده علماء با رضاشاه و همراهی با او تا هنگام به سلطنت رسیدن و بنابراین کند شدن تیغ فتاوای آنها در مخالفتهای بعدی با او، خلاء شخصیتهای فعال و پرشور در دوره رضاشاه، ضعف قضایی و خارج شدن محاکم شرعی از دست روحانیون توسط دولت رضاشاه و نفوذ بسیاری از تفکرات غیر مذهبی و ضد دینی در جامعه بویژه در نقاط شهری و در بین اقشار روشنفکر.