Abstract:
الگوگزینی از سیره معصومان در همه ابعاد در طول تاریخ مورد توجه مسلمانان بوده است، ولی برخی از ابعاد سیره از جمله سیره سیاسی و اجتماعی آنان خالی از ابهامات و اشکالات ظاهری نیست. از این رو، باید برای ابهام زدایی از سیره سیاسی و اجتماعی معصومان اصول و قواعدی را پیریزی نمود. مد نظر قرار دادن اصل توجه به ظرفیت جامعه از جمله اصولی است که میتواند ابهامات ظاهری سیره سیاسی و اجتماعی را تا حدودی زدوده و برای الگوگزینی از سیره آنان، راهی روشن تر هموار سازد. یافتههای این پژوهش حاکی از آن است که برای فهم صحیح سیره معصومان و منطق عملی ایشان باید به ظرفیت جامعه توجه نمود. برخی از مصادیق این ظرفیت عبارت است از: میزان بصیرت و آگاهی جامعه، جایگاه همت و اراده در اعضای جامعه، سطح عمومی تعهد و تخصص افراد جامعه. نادیده گرفتن نقش این موارد در سیره معصومان میتواند منجر به سوء فهم سیره ایشان شود.
Machine summary:
حال اگر در جامعه اسلامی افرادی با این دو ویژگی تخصص و تعهد پیدا نشدند، بلکه دارای یکی از این دو ویژگی باشند، کدام یک بر دیگری مقدم است؟ آیا صاحب تخصص مقدم است یا صاحب تعهد یا هیچکدام؟ در جواب باید گفت که نمی توان امور سیاسی و اجتماعی جامعه را مسکوت گذاشت؛ چون اختلال نظام به وجود میآید، پس چه باید کرد؟ طبیعی است که باید متخصص را نسبت به متعهد مقدم داشت تا اختلال نظام وجود نیاید بر خلاف شخص متعهد که مقدم داشتن او فایده ای نخواهد داشت؛ لذا در تاریخ الخلفاء آمده است که پیامبر( هم همین کار میکرد: «أن رسول الله( قال: إني لأؤمر الرجل على القوم فيهم من خير منه لأنه أيقظ عينا و أبصر بالحرب؛ من شخصی را به ریاست قومی منصوب میکنم که در میان آنها افضل و بهتر از او هم است؛ زیرا آن شخص فردی آگاه و در امور جنگی از تیز هوشی ویژه برخوردار است» (سیوطی، تاریخ الخلفاء، 1371: 96).
ابهام این است که چه توجیهی بر نصب کارگزاران خائن یا عزل کارگزاران متعهد وجود دارد؟ در منابع تاریخی در ميان كارگزاران پیامبر( و امام على( افرادى چون ابو سفیان (بلاذری، فتوح البلدان، 1988: 88)، عقبة بن ابی معیط، یعلی بن امیه، عناب بن اسید (ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، 1997: 8/ 86)، زياد بن ابيه (ابواسحاق، الغارات، 1353: 2/ 647)، منذر بن جارود (زرکلی، الأعلام، 2002، 7/ 292) و نعمان بن عجلان (یعقوبی، بیتا: 2/ 112) به چشم مىخورند كه خيانت پيشه بودند یا تعهد چندانی نداشتند که بتوانند نماینده آن حضرات بشوند، یا افرادى بودند كه از تجربه كافى برخوردار نبودند، مانند عبيداللّه بن عباس و ابو ايوب.