Abstract:
انسان به لحاظ قدرت، شعور، فضیلت و جایگاهی که در عالم هستی دارد، از سایر موجودات و مخلوقات ممتاز و متفاوت است. خداوند نیز در قران کریم در موقعیت های متفاوت به این حقیقت اشاره فرموده است؛ مانند: «لقد کرّمنا بنی آدم...»یا «انّا خلقنا الانسان فی احسن تقویم...» و... پس می توان گفت که انسان میتواند به قابلیت های فرا طبیعی دست یابد. چنانکه در عرصه دین و شریعت نیز اشارهها و نمونههایی، از جمله معجزات انبیاء و کرامات اولیاء مشهود است. در این مقاله یکی از شطحیّات مشهور حلاّج (انا الحقّ)، که ریشه در عقیده وحدت وجودی حلاّج دارد، مورد بررسی قرار گرفته و مبانی مدّعا، دلایل مخالفان و موافقان، همچنین معانی مقبول و مشروع و معارف و تعلیمات مستتر در آن طرح گردیده است. همین بررسی جامع ضمن روشن نمودن مساله، و معلوم ساختن معنا و مفهوم آن، می تواند به نوبه خود سدّی در مقابل مدّعیان دروغین عرصة دین باشد، که به صور مختلف، مدّعی ارتباط با عوالم دیگر بوده و در مواردی موجب اختلال و فریب در زندگی مردم عادّی میشوند.
Machine summary:
پیشینه تحقیق برخی از سوابق پژوهش، به شرح ذیل بیان می شود: 1-آرزو ابراهیمی در پایان نامه کارشناسی ارشد با عنوان«بررسی و تحلیل جهانبینی حلاج و زبان شطح در آثار او» در رابطه با جهان بینی و شطحیات حلاج موضوع را چنین مورد بررسی قرار داده است: شخصیت عظیمی چون حسین بن منصور حلاج، نه تنها در میان دیگر انسانها، که در بین عرفا و صوفیان هممسلک خود نیز، با آفرینش مکتبی در دو حیطه نظر و عمل، به عرضه یک جهانبینی خاص و متمایزگونهای نسبت به دیگران نائل گشت.
شيخ محمود شبستري، با زبان شعر به توجيه «انا الحقّ» پرداخته است: «انــاالحقّ کشــف اسـرار است مطلقهمــه ذرّات عــالم هــمچو مــنصور درايــن تــسبيح وتحلــيل انــد دايمتو کردي خويشتن را پنبه کاري درآ، در وادي ايـــمن که نــاگاهروا باشد اناالـحق از درختيهرآن کس را کـه اندردل شکي نيستانانـيت بود حـقّ را سزاوارجناب حضـرت حق را دويي نيستمــن و مــا و تو و او هست يک چيزهر آنکس خالي از خود چون خلا شدشــود بــا وجــه بــاقي، غـير هالکجز از حق نيست ، ديگر هستي الـحق نمــود وهــمـي از هـستي جدا کــن به جز حق کيست تا گويد انا الحق؟!تو خواهي مست گير و خواه مخموربدين معني همه باشند قايمتو هم حلاّج وار اين دم برآري ...
نظر مخالفان در مقابل کساني که از وحدت وجود دفاع کرده و آن را مستمسکي براي بيان و توجيه عقايد خود داشتهاند، مخالفاني نيز وجود دارد، مؤلّف «مصرع التّصوف» در اين کتاب از قول شيخ زين الدّين عبد الرّحيم بن حسين عراقي، که دربارة ابن عربي سخن گفته است، نقل ميکند: «پس، اين مخالف خدا و رسول خدا و همه مؤمنان- يعني ابن عربي – آمد و کار صوفيه را تصويب نموده، و آنان را جزء خداشناسان دانسته و گفت: «در حقيقت عارف کسي است که حقّ را در همه چيز ميبيند، بلکه آن را عين همه چيز ميداند.