Abstract:
مثنوی، شاهکار سده هفتم ادب فارسی، از معدود آثاری است که در عین دیرینگی از بسیاری جوانب تازگی و طراوت خود را حفظ نموده است. یکی از پژوهشهای ارزنده درباره این اثر بدیع، کشف تمایزات و تحولات آن نسبت به منابع و مآخذ روایات این کتاب است. در این پژوهش با روش تحلیلی توصیفی به بررسی و تحلیل عناصر روایتهای مثنوی در دفتر سوم و مقایسه آن با عناصر روایتهای ماخذ پرداخته شده است.
بررسی انجام شده نشان میدهد اجزای زنده انگاری و پویایی داستان، ابعاد شخصیت پردازی، به کارگیری وصف و انتخاب به موقع عنصر گفتگو، حادثه و تعلیق و گرهگشایی در اوج داستان، همه و همه، روایتهای مثنوی را به داستانهای امروز نزدیک میکند. داستانهای مثنوی چه از نظر عناصر روبنایی و چه ژرف ساختی بسیار گستردهتر از روایات مآخذ است و هنر داستانپردازی مولانا که برگرفته از قوه تعقل و ادراک قوی است این امر را برجسته میسازد.
Machine summary:
این ساختار در بسیاری از داستانهای کهن ادب فارسی نیز مثل کلیله و دمنه و مرزبان نامه دیده میشود لیکن آن چه شیوه کاربردی این ساختار را در مثنوی متمایز میکند، گسسته نمایی و سخت پیوندی حکایات درونهای و تداعیهای آزاد با قصة اصلی است علاوه بر این تحولات روایی مثنوی با توجه به عناصر داستانی متن به شرح زیر است: 1- تغییر در طرح داستان: 1-1 تغییر در اجزای طرح گاه مولانا با تغییر در یکی از اجزای داستان، طرحی جدید میآفریند؛ در داستان خورندگان بچه فیل (زمانی، 1390، 39)، با حضور شخصیت جدید در داستان، یعنی ناصح، روند روایت به گونهای دیگر ادامه مییابد و شخصیتهای دیگر تحت تأثیر قرار میگیرند و موظف میشوند تا عملی را که ناصح آنان را از ارتکاب آن باز میدارند انجام ندهند.
2-1 طرحهای اجمالی و تفصیلی گاه در روایت مثنوی تنها به طرح داستان مأخذ اشارهای کوتاه میشود در این گونه روایتها مولانا با یک اشاره اجمالی به داستان که اکثراً روایات تفسیری و تاریخی است، تنها مضمون موردنظر خود را در قالب آن میگنجاند و به خواننده ارجاع میدهد، چرا که این دسته از داستانها در اذهان عمومی شناخته شدهاند.
در داستان مجنون و سگ کوی لیلی (زمانی، 1390: 151) با حضور شخصیت مرد بوالفضول و نگرش او نسبت به کار مجنون، طرح سئوال و جدایی میان دو شخصیت ایجاد میشود و به این شکل روایتی که در مأخذ در دو بیت بیان شده (فروزان فر، 1333: 91) در روایات مولانا تبدیل به 8 بیت میشود این تفصیل نه تنها داستان مثنوی را ملال آور نمیکند بلکه جذابیتی خاص به روایت میبخشد و مخاطب را برای پیگیری ادامه روایت برمیانگیزاند.