Abstract:
خیامیت به مثابه یک گفتمان به تدریج در طول سه قرن (از قرن هفتم تا نهم هجری) شکل گرفته و با نقاط عطف تاریخی و اقلیمی علامت گذاری و در ساختی دیالوگی و دیالکتیکی برساخته شده است. واکنش شدید شریعت مداران به شیوه استدلال، پرسش و نوع استعارات رباعی مشهور «ترکیب طبایع» بیانگر این است که خیامیت با پرسش های فلسفی در دوره هژمونیک شدن گفتمان شریعت مدار آغاز شده است. شکل گیری رباعی «ترکیب پیاله» به دنبال رباعی «ترکیب طبایع» (جانشین سازی کوزه/ پیاله با طبایع/ بدن و چرخ کوزه گری با چرخ و فلک) حاکی از حرکتی استعاری است که می خواهد پرسش های فلسفی کلامی را به مقولات زیبایی شناختی تبدیل کند. با شکل گیری این استعاره بنیادی، در طول چند قرن رباعیات بسیاری ساخته می شود. با این نگاه، می توان مسئله «رباعیات سرگردان» و جست وجوی «رباعیات اصیل» را که مباحثی مستحدث و برخاسته از ایدئولوژی های معاصر و زاده ذهن انسان مدرن اند، به گونه ای دیگر تحلیل کرد. درواقع رباعیات سرگردان، به مثابه مکانیسمی دفاعی، با چشم پوشی از مولف اثر، به مولف گفتمانی روی می آورد و رباعیات سرگردان از بازی دال های دو گفتمان رقیب خبر می دهد. در این نوشتار، با ردیابی سفر جفت رباعی «ترکیب طبایع» و «ترکیب پیاله» به مثابه حرکتی استعاری و گزارش مواجهه چهار گروه شریعت مداران و کلامیان، مورخان، شاعران، و تدوین کنند گان و مجموعه سازان رباعیات خیام با این جفت رباعی، تلاش می شود گسست ها و تحولات سه قرن خیامیت نشان داده شود. آنچه که بر رباعیات خیامی در طول چند قرن افزوده شده است، درواقع از الگوی بازی حاشیه و متن پیروی می کند. تاریخ خیامیت تاریخ مواجهه تخیل جمعی با استعاره هایی است که پرسش های متناقض را تولید می کنند. خیامیت با انباشت تفسیرها، جوابیه ها، نظیره سازی ها، تکثیر سلولی استعاره ها و تولید استعاره ها علیه استعاره های دیگر ساخته شده است. اگرچه می توان با جست وجوی درزمانی استعاره های گفتمان خیامیت به پرسش های خیامی نزدیک شد، رابطه عمر خیام با رباعیات نه رابطه مولف با اثر، بلکه رابطه شخصیت مفهومی با گفتمان است.
Khayyamiyat as a discourse was gradually formed in the course of three decades (from the seventh to the ninth centuries) and was signified through local and historical landmarks. This discourse has been formed through a dialogical and dialectic construct. the Shariah- holders’ harsh reaction against the argument, inquiry, and metaphors of the famous quatrain “Tarkibe Tabaye” indicates that Khayyamiyat began with philosophical inquiries in the rising hegemony of theological discourse. The formation of the quatrain “Tarkib-e Pialeh” followed by “Tarkib-e Tabaye” (replacing Koozeh / Pialeh with Tabaye / Badan and Charkhe Koozehgari with Charkhe Falak) indicate a metaphorical movement that struggles to change philosophical-theological inquiries into aesthetic issues. With the inauguration of this groundbreaking metaphor, many quatrains were produced throughout centuries. With this perspective, it is also possible to differently analyze the issue of “wandering quatrains” and the search for “original quatrains” that are emerging discussions and the outcome of contemporary ideologies as well as modern man’s mind. In fact, the displaced quatrains as defense mechanism turn to discursive author by ignoring the work’s author, and they foretell the workings of signifiers in the two contending discourses. The present research tries to discuss the three centuries of discontinuities and evolutions in Khayyamiyat through tracing the course of the two quatrains “Tarkibe Tabaye and Tarkibe Pialeh” as a metaphorical movement and through a report of the encounter of the four groups of the Shariah- holders and theologians, historians, poets and editors, and anthologists of the quatrains with the two quatrains.
Machine summary:
اینکه نزدیک به هشتاد سال هیچ اثری از اشعار خیام یافت نشود و سرانجام در اواخر قرن ششم بزرگترین جنگ رباعی، یعنی کتاب نزهةالمجالس بابی را در «معانی عمر خیام» به خود اختصاص دهد (خلیل شروانی، 1375: 671 ـ 676)، بسیار عجیب است و شگفتتر آنکه پس از 150 سال، سبک او در اران و آذربایجان رونق مییابد.
از سال 1276 تاکنون، محققانی همچون مینوی در مقالة «از خزاین ترکیه» (1335)، محسن فرزانه در نقد و بررسی رباعیات خیام (1356)، علی دشتی در دمی با خیام (1389)، همایی در مقدمۀ طربخانۀ رشیدی (1372)، میرافضلی در مقالة «قاضی نظامالدین اصفهانی و رباعیات او» (1381) و در کتاب رباعیات خیام در منابع کهن (1382) و ابنالرسول در مقالة «پیشینۀ ترجمۀ رباعیات خیام» (1384) دربارۀ تبار و روایتهای متعلق به این رباعی مطالب مهمی را ذکر کردهاند.
2. تأویل رتوریک و نشانهشناختی جفترباعی ترکیب طبایع و ترکیب پیاله پیش از سالمرگ فخر رازی در سال 606ق، یعنی حدود هفتاد سال پس از مرگ خیام، و پس از اینکه عماد اصفهانی در کتاب خریدةالقصر (تألیف 572ق) شاعر بودن خیام را طرح میکند و چند شعر عربی را بهنام او میآورد (اصفهانی، 1378: 184 ـ 185) ـ که نمیتوان این اشعار را آغاز خیامیت دانست ـ فخر رازی یک رباعی را با نام عمر خیام بهمثابة پرسشی بنیادین در فصل سوم رسالة التنبیه علی بعض الاسرار در تبیین مسئلة «معاد» میآورد که همین تصمیم او پس از هفتصد سال، هم رسالهاش را بر سر زبانها میاندازد و هم این اثر را به قدیمیترین و شاید مستندترین سندی تبدیل میکند که از رباعی خیام سخن گفته است.