Abstract:
برای نظریه تعاریف مختلفی ارائه شده است. در این مقاله با تحقیق پیرامون تعاریف گوناگون، بهترین تعریف را عبارت میداند از: «تبیین و تفسیری عام از مجموعهای از مسائل فقهی، که هم شمول و گستردگی شکلی و هم توسعه مفهومی دارد و در عینحال این مسائل وحدت موضوعی داشته، فصل مشترکی دارند که آنها را بههم پیوند میدهد».در این مقاله، ضمن تبیین مفهومی «نظریه» و نسبتسنجی آن با پارهای از مفاهیم مشابه، از ظرفیت فقه موجود در عرصة نظریهپردازی و علل و عوامل فقر نظریه در آن سخن گفته شده است.حاصل آنکه اولا: اصطلاح نظریة فقهی گرچه اصطلاحی نوپیداست، ولی این بهمعنای بیگانگی فقه با مقولة نظریهها نیست. ثانیا: گرچه ظرفیت فقه موجود برای نظریهپردازی، ظرفیتی قابل توجه است، اما استحصال نظریههای آن از یک سو و تلاش برای حداکثرسازی این ظرفیت از سوی دیگر، نیازمند بازخوانی پارهای از مبانی، روشها و منابع فقه موجود است.
Machine summary:
در این مقاله، ضمن تبیین مفهومی «نظریه» و نسبتسنجی آن با پارهای از مفاهیم مشابه، از ظرفیت فقه موجود در عرصة نظریهپردازی و علل و عوامل فقر نظریه در آن سخن گفته شده است.
الف) نظریه در فقه و نسبتسنجی آن با مفاهیم مشابه پارهای از صاحبنظران با اشاره به نو بودنِ این عناوین سخن از سخت بودن ارائه تعریفی همگانی گفته (شفیعی، 1395، 368؛ محقق داماد، 1388، 24) و معتقدند بهترین راه تعریف «نظریه»، شناساندن آن از طریق مؤلفههای آن است (محقق داماد، 1388، 108).
تعریف مختار همانگونه که اشاره شد برای نظریه تعاریف مختلفی ارائه شده است که بهنظر میرسد تعریف آن به: «تبیین و تفسیر عامی از مجموعهای از مسائل، در اینجا مسائل فقهی، که هم شمول و گستردگی شکلی دارد، در اینجا یعنی بسیاری از فروعات فقهی یا ابواب مختلفی در فقه را مدیریت میکند، و هم توسعه مفهومی دارد، در اینجا یعنی قدرت جذب مفاهیم متعددی که در ابواب فقهی مطرح میشوند را دارد- در حالی که این مسائل (مسائل فقهی)- وحدت موضوعی داشته و فصل مشترکی دارند که آنها را به هم پیوند میدهد» تعریفی قابل دفاع باشد.
موارد بسیاری را در تفاوت این دو ذکر کردهاند (حسونه، 2005، 414-400؛ الزرقاء، 1425، 235؛ الزحیلی، 1999، 201؛ الخطابی، 1400، 111؛ الدرینی، 1417، 140؛ الدسوقی، 1999، 263؛ هلالیان، 1388، 147؛ الروکی، 2000، 61؛ الدوسری، 1428، 26؛ محمد مشعل، 1430، 294؛ مبلغی، 1382، 4).