Abstract:
دونالد دیویدسون، فیلسوف تحلیلی معاصر، به بررسی شرایط ضروری برای امکانپذیری مفاهمه (تعامل زبانی) از طریق یک زبان طبیعی پرداخته است. او معتقد است بهطورکلی تفکر و زبان بهطور متقابلی به هم وابستهاند و امکانپذیری یکی بدون دیگری ممکن نخواهد بود. بنابراین، مطابق با دیدگاه او بررسی شرایط استعلایی بهمنظور امکانپذیری تعامل زبانی اهمیت زیادی دارد؛ زیرا از نظر او بدون امکانپذیری تعامل زبانی اصلا ما نمیتوانیم حامل افکار و معنا باشیم.
در این مقاله نخست، توضیحاتی مختصر و مقدماتی درباره چگونگی ورود زبان به مباحث فلسفی و به تبع فلسفه علم ارائه میشود. سپس، نشان داده خواهد شد که فعالیت علمی یک فعالیت جمعی است؛ فعالیتی اجتماعی که بر مبنای مفاهمه و تعبیر قرار دارد و ازاینرو واجد شرایط مدنظر دونالد دیویدسون است. در بخش سوم نیز شکلگیری زبان علم، بهعنوان یک فعالیت اجتماعی، که واجد شرایط مدنظر دیویدسون است، در بستر یک زبان طبیعی بررسی خواهد شد
Machine summary:
بنابراين، با توجه به آنچه تا اينجا بيان شد، ميتوان گفت زبانِ علم نه تنها يک زبان خصوصي نيست، بلکه خصوصيت اجتماعي آن با دربرداشتن مفاهيم تعبير و مفاهمه ميان افراد جامعه علمي، شرطي ضروري براي امکانپذيري فعاليت علمي است و اين خصوصيت اجتماعي، زبانِ علم را در شرايط مدنظر ديويدسون با تکيه بر فرآيند مفاهمه قرار ميدهد.
بهاينترتيب، ميتوان به بسط نکات پیشگفته (نکات پيشگفته در چارچوب زبان طبيعي) در زبانِ علم پرداخت؛ به اين صورت که ميتوان گفت زبانِ علم، شکل خاصي از مکالمه و تعامل زباني ميان دانشمندان و پژوهشگران علمي است که از طريق يک تعبير بومي در بستر يک زبان طبيعي بسط مييابد؛ يعني دانشمندان نيز هنگامي که با استفاده از يک زبان علمي (که در بستر يک زبان طبيعي شکل گرفته است) به حداقل مفاهمه لازم در باب پديدههای جهان پيرامون دست مييابند، با ثابت نگه داشتن معنا به بررسي ارزش صدق نظريههای طرف مقابل ميپردازند و در صورت مغايرت داشتن با واقعيت بيروني (از طريق آزمايشهای تجربي و بسياري از پارامترهاي علمي ديگر) به مخالفت با آن نظريه ميپردازند.
همچنين، به نظر ميرسد، ديگر ويژگي مشترک زبانِ علم و زبان طبيعي همان اصل همدلي است؛ يعني در زبانِ علم نيز دانشمندان به منظور اينکه بتوانند به تعبير نظريهها و ادعاهاي طرف مقابل بپردازند و بهطور متعاقب برقراري مفاهمه براي آنها امکانپذير شود، بايد بيشتر باورهاي طرف مقابل درباره پديدههای مشاهدتي و نظري جهان پيرامون را صحيح بدانند و با آنها موافق باشند.