"علی قلی جوانشیر چوب دوست تازه نهالی میان جنگل انبوه شکوه بنا کرد از زمانه که افسوس کام دلی از حیات برنگرفته دشمن خونی نمود چهرهء منحوس دشمن دار و درخت،تیشهء غدار لای علفها کمین گرفته فرا روی خصم تبهکار و من نحیف و زمینگیر راه گریز و نجات بسته ز هر سوی دشمن سرسخت و نابکار که هرگز بوی نبرده است از عدالت و انصاف عامل قانون زور،رایج جنگل حامی آزادی تعدی و اجحاف صحبت ناجنس خود عذاب الیم است خاصه کزو بوی ناخوش خطر آید فتنهء خوابیده ایست لیک چو برخاست عمر نهالی بضربتی بسرآید پیک نسیم این سخن شنید و فرو خواند نوحهسرایان بگوش برگ درختان تا همگی با خبر شوند که امروز روز قتال است و وقت مرگ درختان شایع پیچید در زمان که شبانگاه دشمن دیرین گرفته جای به جنگل خصم درختان سرفراز نگونبخت پای به جنگل نهاده وای به جنگل از دو لب آمد شیاع جاوز الاثنین قول درست آن حکیم شادروان گفت1 قصهء آن تیشه برملا شد و مکشوف گرچه نسیم این حدیث بر ملوان گفت2 همهمه برخاست از میان درختان کز خطر مرگ شاخ و برک خبر یافت نکبت غم نشوت حیات برانداخت جنگل سر سبز رنک و روی دگر یافت (1)-در شرح معنی این شعر حضرت علی علیه السلام:«کل سر جاوز الاثنین شاع کل علم لیس فی القرطاس ضاع-بعضی اثنین را به دو لب تعبیر کردهاند چنانکه جامیگوید: شنیدستی که هر سر کز دو بگذشت باندک وقت ورد هر زبان گشت حکیمی گفت کان دو جز دو لب نیست کز آن سر بگذرانیدن ادب نیست (2)-ملوان-شب و روز-مراد زمانه است."