Abstract:
جایگاه عقل و نقش آن در فهم نصوص دینی از جمله مسائلی است که متفکران اسلامی از دیرباز با امسان نظر به آن
پرداختهاند. جستار حاض راین موضوع را از منظر شیخ مفید و غزالی به عنوان دو و متفر بزرگ اسلامی بررسی
میکند .آثار بازمانده ا زاین دو شخصیت علمی میّی نآن است که شیخ مفیدء متکلمی عم لگراست که از راه احتجاجات
عقلی» به تبیین نصوص دینی میپردازد و اندیشمندان را به سوی ایمان استدلالی فرامیخواند. در نظر او، عقل به عنوان
منیعی در جهت دفاع از آموزههای و حیانی به حساب میآید. وی علاوه بر بهرهمندی از عفل در مباحث کلامی» در
مباحث نقلی نیزء مطابفت و مخالفت مفاد حدیث با عقل را ملاک و سقم حدیث میداند. از آنجا که مفید فهم
حدیث را منوط به نوجّه دقیق و عمیق عقلانی میداند» با اصحاب حدیث» به عنوان جریانی ظاهرگرا به مخالفت
است. غزالی هم به عنوان متکلمی اشعری برای عقل ارزش والایی قائل است و مطابق با حدیثی از پیامبر(ص) آن را
گرامیترین مخلوق خدا میداند. او یک باب از مهمتری نکتابش یعنی احیاء العلوم را به عقل، شرافت و حقیقت و اقسام
آن اختصاص داده است. وی معتقّد است که برای مبارژه با عقل باز هم باید به سلاح عقل مجهز شد. و عقل را حاکمی
میداند که معزول نمیشود» ولی در عین حال هر چه به آخر عمرش نزدیکتر میشود علوم شرعی را بر علوم عقلی مقدم
میشمارد. و به این مطلب اذعان میدارد که عقل در شناخحت کامل ذات الهی ناتوان است.
Machine summary:
بعد از مفيد ديگر متکلمان شيعه مانند سيد مرتضي صاحب الذخيره در علم کلام ، و ابراهيم بن نوبخت صاحب الياقوت در علم کلام ، شيخ محمد حسن طوسـي (ره ) صـاحب «تمهيـد الاصول » در عقايد اماميه و عبد الجليل قزويني صاحب کتاب نقـض و خواجـه نصـير طوسـي صـاحب «تجريـد الاعتقاد» و «قواعد العقائد» و ابن ميثم بحراني صاحب «قواعد المرام » و «النجأە في القيامۀ في تحقيق امر الامامـۀ» و علامه حلي، شارح «تجريد الاعتقاد» و صاحب «باب حادي عشـر» و عبـد الـرزاق لاهيجـي صـاحب «شـوارق الالهام في شرح تجريد الکلام » و «گوهر مراد» و «سـرمايه ايمـان » تـا سـيد محمـد حسـين طباطبـايي همـه اينهـا متکلماني هستند که براساس استدلال عقلي به بيان حقايق فرا طبيعـي ديـن پرداختـه عقـل را در الهيـات حجـت دانسته اند؛ ابن نوبخت درباره جايگاه عقل در معرفت خداي تعالي مينويسد: معرفت حق تعالي واجـب اسـت و راه اين معرفت تفکر و تعقل است و دليل سمعي در اينگونه معارف افاده يقين نميکند چون مستلزم دور است .
وي بر اساس جايگاه والايي که در نظام فکري خود براي عقل قائل است حتي برخي از شيعيان را که از به کارگيري عقل خود براي اثبات خدا و ساير اصول اعتقادي و به دست آوردن معرفت يقيني در مورد معارف ديني خود سرباز ميزنند را به تقليد کورکورانـه مـتهم کـرده اسـت (همـو، ١٠٨) البتـه ايشـان مقلديني را که به جهت استضعاف فکري خود و کوتاهي عقلشان به تقليد اکتفا کـرده انـد را مسـلمان مـيدانـد ولکن اطلاق نام «مؤمن » را براي آنها شايسته نميداند (همو، ١٠٩).