Abstract:
یعدّ الفیلسوف الامریكی المعاصر جون هاسبرز من المعارضین البارزین لبراهین اثبات وجود الله، وخاصة برهان النظم. فهو یرى أن نظریة تطوّر الأنواع لداروین تعدّ منافساً وبدیلاً قویاً للإیمان بالله، وبوجود هذه النظریة لا تبقى ثمّة حاجة لفرضیة الخلق والنظم الالهی. یرمی هذا البحث الذی بین أیدیكم الى دراسة رأیه فی هذا المجال باسلوب عقلی ـ وتحلیلی، ووضعه على بساط النقد. وكانت النتیجة التی توصّل الیها هذا البحث هی أن نظریة تطوّر الأنواع تواجهها اشكالات، وخاصّة من زاویة فلسفة العلم. فبالاضافة الى هذه النظریة ـ على فرض صحتها ـ تنسجم وتتماشى مع تماماً مع براهین التوحید ومنها برهان النظم والهدفیة، وتمثّل تبییناً طبیعیاً ومتدنّیاً للكائنات الحیة، وهی تقع فی طول التبیین الأساسی والتوحیدی، ولیس فی عرضه.كان برهان الحدوث والقِدَم فی الکلام الإسلامی على الدوام من الإستدلالات الأساسیة والمهمّة لاثبات وجود الله. استعان هذا البحث باسلوب الدراسة التاریخیة المقارنة من أجل تقصّی ومقارنة التحوّلات التی حصلت فی كیفیة تقریر برهان الحدوث والقِدَم الکلام المتقدّم الإمامیة وکلام الأشاعرة. یكشف هذا البحث أن استدلالات متکلّمی الإمامیة والأشاعرة فی ما یخصّ اثبات حدوث العالم، قد شهدت فی القرنین الرابع والخامس الهجریین عدّة تحوّلات أساسیة. وعلى هذا المنوال أیضاً طُرحت آراء مختلفة من قِبل هؤلاء المتکلّمین فی باب اثبات ضرورة حاجة الحادث الى المُحدِث والعلّة. وقد كان قسم منهم یقول ببداهة هذه الضرورة، فی حین كان آخرون یصفونها بغیر البدیهیة، واستدلوا على اثباتها باستدلال من نوع قیاس الغائب بالشاهد. ومن أوجه الاختلاف التی تسترعی الاهتمام فی هذا المجال، هو أخذ متکلّمی الأشاعرة بالأنواع المختلفة من «برهان التخصیص» لإثبات حاجة الحادث الى المُحدِث، وعدم استناد متکلّمی الإمامیة الى هذا البرهان.مسئله الأساسیة این نوشتار بیانِ المتطلّبات در چگونگی تولید یک نظریة در حوزه قلمرو دین میباشد. روش این مقاله نیز اسنادی ـ تحلیلی و على أساس بررسی روشی نظریات مختلف در این حوزه میباشد. با بررسی صورت گرفته، مشخص میشود که در تولید و تبیین نظریات مختلف در حوزه قلمرو دین میبایست دو ساحت دینپژوهی مد نظر قرار گیرد؛ ابتدا میبایست على أساس ارائه یک چارچوب استاندارد، بستر نظری اطلاق دین تبیین گردیده و در آن چارچوب دین مدنظر خویش را تبیین نماید. سپس میبایست موضع نظریةپرداز در آن دسته از مبانی نظری که در مسئله قلمرو دین دخیل هستند نیز روشن گردد و از این رهگذر، منشأ تفاوت نظریات موجود در حوزه قلمرو دین تبیین صورت پذیرد. این امر علاوه بر فهم هندسه نظریات مطروحه، اتخاذ رأی و داوری در این مسئله را نیز برای مخاطبین این نظریات، تسهیل میگرداند.یرمی هذا البحث الى الإجابة عن سؤال مهم یدور فی حقل التقنیة الدینیة وهو: ما الحدّ الفاصل بین التصرف المطلوب بالطبیعة (تسخیرها) وبین التصرف المذموم بها (تغییرها) من منظار القرآن الكریم؟ عرّف الكاتب ابتداءً مصطلحات التسخیر، والتغییر، والتقنیة، والتقنیة الإسلامیة، ثم عرض أربعین مصداقاً للتصرف، فی اطار سعیه للإجابة عن هذا السؤال من خلال استلهام التقنیات القرآنیة الأربعة التی كانت فی زمان الأنبیاء السابقین، والتقنیات التی أُشیر الیها فی الروایات وكذلك تفسیر الآیات المعنیة بهذا الأمر. وكانت مُعطیات هذا البحث: اقتراح ستة معاییر لهذا الأمر. قسم منها سابقة وقسم منها لاحقة؛ ومن جانب آخر بین قسماً من المعاییر السلبیة (عدم الاسراف والتبذیر، وعدم تلویث البیئة وتدمیرها)، كما بین المعاییر الایجابیة مثل (التفکیر، والذِکر، والشکرِ اللسانی والعملی). وكانت النتیجة التی توصل الیها البحث هی أنه كلما كانت التقنیة قادرة على الانسجام أكثر مع المعاییر المقررة فی نوع تصرفها، تكون أكثر اسلامیة وأكثر فائدة. وقد كانت منهجیة البحث تحلیلیة وتوثیقیة.وجود یک حس مشترک در همه انسانها در گستره تاریخ، ادیان توحیدی را بر آن داشته است که با اندیشههای عقلی، خداشناسی و خداجویی فطری را مستدل نمایند. این تلاش در غرب به برهان اجماع عام و در فضای اندیشه الإسلامی به برهان فطرت مشهور است. این تحقیق بنیادی با روش تحلیلی ـ تطبیقی، در پی پاسخگویی به این سؤال است: آیا می توان ادعا نمود برهان اجماع عام و برهان فطرت تقریرهای متفاوت از یک استدلال بهشمار میآیند؟ أظهرت مُعطیات البحث که برهان اجماع عام چهرهای متفاوت ار برهان فطرت را به ذهن متبادر میسازد و در برخی از تقریرها با تکیه بر همگانی بودن (به جای فطری بودن)، با برهان فطرت رابطه عموم و خصوص من وجه مییابد. این دو استدلال در اموری مانند، شکل، تقریر، رویکرد و بهرهگیری از عقل العامّة بشر به جای فطرت، متمایز هستند؛ اما در بسیاری موارد مانند بالقوه بودن امور فطری، استدلال عن طریق ذات اضافه بودن گرایش خداجویی، عدم استقلال وتکیه بر براهین دیگر در اثبات وجود الله به یکدیگر شبیه میباشند.ترى السیدة أمین الاصفهانی أن الثقافة الدینیة عامل لحرکة المجتمع نحو السعادة الدنیویة والاُخرویة، مبینة أن هذا المعنى ینطبق على نظام التعلیم والتربیة الإسلامیة. یرمی هذا البحث الى تبیین علاقة الثقافة بالإنسان وتأثیر المعرفة الإنسانیة الإسلامیة فی رقی ثقافة المجتمع عن طریق التفوّق فی العلوم الإنسانیة الإسلامیة، وذلك بالمنهج الاستنباطی ـ التحلیلی والتطابق مع المبادئ الإنسانیة الإسلامیة فی آثار وتراث السیدة أمین. وكانت الحصیلة الأساسیة لهذا البحث هی: أن ذات الثقافة مرتبطة بذات الإنسان؛ وهو ما یعنی أن التحول فی معرفة الإنسان یكون مدعاة للتحول الثقافی. ومن جانب آخر فإن الركن الأساسی فی التحول الثقافی، هو تولید وتنمیة وتطویر العلوم الإنسانیة الإسلامیة فی المجتمع، وخاصة فی نظام التعلیم العالی. هذا الأمر بحدّ ذاته منوط بتفعیل وتطبیق مبادئ المعرفة الإنسانیة الإسلامیة فی المنظومة المعرفیة للأوساط العلمیة واضلاع الإدارة الثقافیة للمجتمع.در جستار حاضر، تلاش شده است با روشی توصیفی ـ تحلیلی و با تکیه بر مبانی حکمت متعالیه، الرأی ملاصدرا درباره عرش و کرسی، مورد ارزیابی و تحلیل قرار گیرد. در پایان این نتیجه به دست آمده است كه میان عرش و کرسی، رابطهای طولی برقرار است؛ از همین رو باید عرش را مرتبه ای از هستی دانست که نسبت به کرسی از سمت علیت برخوردار است و باطن کرسی و کرسی ظاهر آن می باشد. همچنین اگر قلم را تعبیر دیگری از وجود منبسط بدانیم، در این صورت عرش که مجموعه عالم عقل است، به دلیل معلول بودن، ظاهر قلم و قلم به دلیل علت بودن، باطن عرش و باطنِ باطنِ کرسی می باشد. از نظر نگارنده این سخن، با دیگر مبانی ملاصدرا، از جمله یكی دانستن حقیقت محمدی و قلم، سازگاری بیشتری دارد و از میان متأخران، سخن العلامة الطباطبائی با این تفسیر همسو میباشد. همچنین با توجه به روایت جاثلیق، بهتر است مرتبه وجودی عرش با مرتبه عالم عقل و مرتبه وجودی کرسی با مرتبه عالم مثال تطبیق داده شود.در مورد کیفیت انتساب افعال ارادی انسان به خودش و خداوند بهگونهای که مستلزم جبر یا تفویض نباشد، تبیینهای متعددی مطرح است؛ یکی از آنها، تبیین فخر رازی است که در آن، افعال ارادی انسان، توأمان به خودش و خداوند منتسب شده است؛ به این صورت که افعال ارادی انسان به خودش منسوب است، چون قوامشان به قدرت و اراده اوست. آن افعال به خداوند نیز منسوب است؛ چون قدرت و اراده را در وی آفریده است. هذا البحث با هدف ارزیابی این تبیین، با روش تحلیلی به بررسی نشسته و به این نتیجه رسیده است که تبیین فوق، تقریر دیگری از نظریة کسب است و هرچند عدم استقلال انسان (نفی تفویض) را اثبات میکند اما فاعل و مؤثر بودن وی (نفی جبر) را نتیجه نمیدهد؛ زیرا فاعل بودن انسان از نظر فخر رازی بهمعنای خالق و مؤثر بودن نیست بلکه به معنای صدور فعل به دنبال اراده و قدرت اوست و این چیزی جز یک فاعلیت مجازی نیست. در فلسفه علوم اجتماعی با این سؤال البحثی روبهرو هستیم: «المجتمع که در عالم خارج و عینی وجود مستقل دارد چگونه تبیین شدنی است؟» این مسئله را با تأکید بر الرأی العلامة الطباطبائی با سه رویکرد بررسی میکنیم. بررسی مسئله با رویکرد زبانشناختی به دو گونه بررسی تک واژه هستهای و بررسی «باهم آیی» واژگان است و بررسی مسئله با رویکرد معرفتشناختی به بازاندیشی چگونگی تولید معرفت بشری نسبت به المجتمع است و بررسی مسئله با رویکرد هستیشناختی به بازخوانی پرونده فلسفه نفس و تطبیق آن بر فرایند رابطه فرد و المجتمع است. نوع این تحقیق توسعهای است و روش گردآوری، طبقهبندی و تحلیل اطلاعات در آن توصیفی ـ تحلیلی است. نتایج به دست آمده (المُعطیات) از هذا البحث این است: دلالة كلمة «امة» بر وجود حقیقت مستقل آن دلالت دارد، و شناخت انسان از المجتمع، شناختی از جمع آحاد نیست، بلکه شناخت حقیقتی در سوی الثانی رابطه حقیقی فرد و المجتمع است، و المجتمع هست، چونان روحی دمیده شده بر پیکر آحاد. این نتایج تأییدی بر المجتمعگرا بودن العلامة الطباطبائی است که با تبیینی ویژه از سوی ایشان در آثارش ارائه شده است.در میان فیلسوفان مسلمان ابنسینا توجه خاصی به مسئله معاد دارد بهگونهای که میتوان ادعا نمود او بیش از همه حکمای مسلمان به تقسیم نفوس انسانی در آخرت و مراتب سعادت و شقاوت ایشان پرداخته است. ابنسینا در پنج اثر از آثار خویش شش تقسیمبندی ارائه نموده است که در متن مقاله به تفصیل به آنها پرداخته شده است. علاوه بر أهمّیة خود این تقسیمبندیها، در دل این تقسیمبندیها نکات و مطالب تازهای در مسائل معاد برای ما روشن میشود که شیخ هنگام بحث از معاد به تصریح به آنها نپرداخته است. از جمله اینکه: ابنسینا منکر معدوم شدن نفوس ناقصه پس از مرگ است، او مهمترین عامل در نیل به سعادت یا شقاوت را نظر میداند نه عمل، ابنسینا در در مسئله نجات یک فیلسوف بسیار خوشبین است اما در عین حال خلود برخی نفوس در عذاب را نفی نمیکند، افلاک در معادشناسی ابنسینا نقش مهمی دارند و ... هذا البحث با شیوه تحلیلی ـ توصیفی شش تقسیم مذکور و نکات قابل استنباط از آنها را در دو بخش و ذیل عناوین مشخص مورر بررسی قرار داده است.
Machine summary:
CONTENTS Hospers on Darwin`s Evolutionism against the Argument from Design (A Critical Study) Hamidreza Shakerin A Comparison of the Changes of " the Proof of Huduth and Qidam" in the Preceding Imami and Ash`arite Theology Hamid Ataei Nazari The Bases for Theorizing on the Realm of Religion Ruhollah Shakeri Zavardehi \ Ahmad Valiee Abarquei A Standard for Employing the Nature and Changing the Nature in Islamic Technology Hosein Motie Public Consensus or Natural Disposition: Two Faces of One Proof Farah Ramin \ Maryam Seifalipour Islamic culture as an Agent for the Production of Islamic Humanities in Anthropological View of the Lady Amin Esfahani Hassan Panahi Azad \ Fereshteh Mannani An Analytical Study of Mulla Sadra`s on `Arsh and Kursi with Regard to the Transcendent Philosophcal Principles Mohammadali Vatandust Fakhr Razi on the How of Relating One`s Actions to Him/Her and to God Alireza Farsinejad \ Mohammadali Akhgar A Study of Fundamentality of Society with the Linguistic, Epistemological and Ontological Approaches with an Emphasis on Allameh Tabatabai`s View Mahmood Pakizeh Avicinian Classification of Human Souls in the Hereafter and Its Consequences Abbasali Mansouri In The Name of God ANDISHE-NOVIN-E-DINI A Research Quarterly in Islamic Theology (Kalam) And Religious Studise Vol. 14, Winter 2019, No. 55 ISSN: 2008 - 9481 Proprietor: The office Of Supreme Leader's Representatives in Universities Managing Editor: Roohallah shakeri Editor in chief: Ahmad Beheshti Editorial-board Director: Abuzar Rajabi Expert journal: Ali Barkhordari English Translation and Editor: Es`haq Taheri Arabic Translation: Khalil al-Esamy Laser Printing: Saleh Zare Address: Between alley 4 & 6,Jomhoory Boulevard, Mohammad Amin Boulevard, Qom, Iran P.