Abstract:
از نخستین تألیف جامع در اخبار و روایات روزهای آغازین بعثت رسول اکرم محمد بن عبد الله ص و شرح احوال و تاریخ جنگها و غزوات و سرایای آن حضرت بیش از 12 قرن میگذرد.جمع آوری و تدوین اخبار و احوال آن روزگار در مدینة النبی با همهء اهمیت و سزاواری،از نیمهء دوم قرن اول هجری آغاز شد و از مصنفات و تألیفات همزمان و یا نزدیک به آن ایام اثر معتبر و مهمی در دست نیست و برای دستیابی به چند و چونی احوال و اوضاع جاری سالیان حیات رسول اکرم جز مراجعه به آثار و تألیفاتی که پس از وفات آن حضرت به رشتهء تحریر در آمده و تدوین شده است گزیری نیست. اثر جامع و معتبری که اینک محل مراجعهء اهل تحقیق و تتبع تاریخ صدر اسلام است تقریرات ابو عبد الله محمد بن اسحاق بن یسار المطلبی متوفی به سال 151 هجری است. او اثر خویش را به تدوین و ضبط اخبار و روایات و احوال ظهور شریعت اسلام و بعثت رسول اکرم ص و چگونگی جنگها و سرایا و مغازی و سیرهء پیامبر اختصاص داد و برای راویانی چند از جمله زیاد بن عبد الله بکائی متوفی به سال 183 هجری تقریر کرد و بکائی آن را به رشتهء تحریر در آورد،تا آنکه ابو محمد عبد الملک بن هشام متوفی به سال 218 مصنف استاد خود بکائی را پس از ویرایش و حذف و اضافاتی چند،به صورت آنچه اکنون به نام سیرهء رسول الله مشهور است در آورد.این اثر معتبر در قرن هفتم نیز از عربی به فارسی گردانیده شد. گذشته از کتاب محمد بن اسحاق که حاوی جامعترین اخبار و روایات در سیره پیامبر اکرم ص است مغازی اثر محمد بن عمر واقدی اثر دیگری است که بیشتر حاوی مغازی و سرگذشت و تاریخ جنگها و سرایای آن حضرت است و در زمرهء منابع مهم پژوهش و تحقیق تاریخ صدر اسلام به شمار میآید.در کنار این اثر میتوان از انساب الاشراف بلاذری و تاریخ طبری نیز به عنوان مآخذ و منابع قابل توجه تحقیق در سیره رسول ص یاد کرد.اما با وجود اینکه سیرهء ابن هشام و یا سایر منابع و مآخذ تاریخی که به ذکر اهم آنها اکتفا شد همواره مورد توجه و استفاده علما و صاحب نظران بوده،شاید هیچگاه تحقیق و تتبعی شایسته و سزاوار اهمیت آنان صورت نگرفته و به محک نقد و بررسی نخورده است،بدون تردید استنباط صحیح از آیات و نیز سنت،آشنایی کامل با حوادث و رویدادهای تاریخی را به نحوی نقادانه و متتبعانه میطلبد.بدیهی است سیره رسول اکرم ص و همچنین سیرهء ائمهء معصومین ع در رهیافت مبانی و اصول اعتقادی،اخلاقی و ارزشی یک جامعهء دینی تا چه پایه مهم و تعیین کننده است و اطلاع و آگاهی به رفتار و عمل و سرگذشت آنان به چه میزان در دیدگاه و نوع برخورد ما با مسائل گوناگون مهم و تأثیرگذار است.لذا به نظر میرسد در حوزههای علوم دینی گذشته از توجه و استفادههای پراکندهای که به اجبار و الزام از تاریخ و روایات منقول در سیرهء پیامبر اکرم ص و ائمهء معصومین ع صورت گرفته است نیاز توجهی جدی و روشمند به تاریخ و متون تاریخی تا سر و سامان دادن آن به عنوان رشتهای علمی و ضرورتی اجتناب ناپذیر در کنار سایر رشتههای درسی حوزهها آشکار است. اینکه چرا تاریخ-با همهء اهمیت و اعتبار-زمانی بس طولانی مورد بی مهری و بی توجهی پیشینیان بوده و در 2Lعداد خوارترین معارف بشری به حساب میآمده است و امروزه از توجه و عنایتی که در خور مرتبت و اهمیت آن است برخوردار شده،نکتهای قابل توجه و تأمل برانگیز است،بویژه اینکه اختلاف نظر و فاصلهء دیدگاه متقدمان در این خصوص نسبت به دیدگاه متأخران،فاصله و مسافتی بس طولانی و ژرف است.تا آنجا که توجه و رویکرد متأخران و دامنهء آثار آن به طغیان و تقابلی نسبت به آنچه که در گذشته بر این علم رفته،در آمده است.از این رو توجه به تاریخ چه به عنوان علم به مجموعهء اخبار و اطلاعات و منقولات و احوال گذشتگان و چه به عنوان توجه به قواعد و قانونمندی حوادث و وقایع گذشته و یا هر گونه معرفت به تحولات و تطورات حوادث و رویدادهای تاریخی مسئلهای است که مستلزم توجهی جدی و برخوردی اصولی است. در حوزهء علوم دینی دستیابی به مبانی قرآن و کلام وحی دربارهء هویت تاریخ،جهت گیریهای اجتماعی و تاریخی قرآن،مبانی تحول و تطور تاریخ انسانی و علم به کم و کیف دیدگاه مکتب در خصوص اهم مسائل مطروحه در این زمینه راهی است پوزار نخورده که همت مردان راه میطلبد.از طرف دیگر کمبود منابع معتبر تاریخی در زمینههای گوناگون و آمیختگی منابع موجود به جعل و تحریف،اهمیت پژوهش و تحقیق را بیش از پیش گوشزد مینماید.گر چه علمای ما در صدد جرح و تعدیل روایات و اخبار تاریخی براساس اسانید صحیح و معتبر بر آمدهاند، و در ارائهء واقعیات و زدودن تحریفات و دفع خرافات، منشأ خدماتی چشمگیر بودهاند،اما حجم کار مانده و عطش نیاز موجود،همت و عنایت علما و دانشمندان و صاحبنظران را در اهتمام به این مهم میطلبد تا آنجا که کام تشنهء مشتاقان را سیراب نماید. باری استاد جعفر مرتضی عاملی از پس سالیان سال تحقیق و تتبع و با اهتمام و تلاشی تحسین بر انگیز سعی در پیراستن و تصحیح دیدگاهها نسبت به حوادث و رویدادهای تاریخ اسلام داشتهاند و در این راه به موفقیتهای چشمگیر و قابل توجهی دست یافتهاند. صرفنظر از تألیف آثاری ارزشمند در تاریخ اسلام و نقش آن در تحریف زدایی و نمایاندن حقایق و واقعیتها و رخدادهای تاریخی،دیدگاه و الا و نظر بلند ایشان نسبت به تاریخ و معرفت تاریخی قابل توجه و محل امعان نظر است:«حادثه را به عنوان یک واقعیت تاریخی مستقل نمیشود از انگیزههای گوناگون سیاسی،اقتصادی، اجتماعی،دینی و عاطفی و غیره جدا کرد،چون هر گونه موضع گیری ناشی از همان انگیزههاست...انسان در بدو تولد فاقد صفات و کمالات انسانی است،ولی بتدریج اینها را کسب میکند،یعنی خداوند پیغمبر را برای همین فرستاده که انسان را به این کمالات عالیه برساند.بنابر این دین در خدمت انسانیت انسان است چه از نظر فردی و چه از نظر اجتماعی،و خود دین هم برای رسیدن به این هدف یک ابزار است« یا ایها لانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه »لذا وسیلهای است برای رساندن انسان به انسانیت او.یعنی ما نماز میخوانیم برای خود نماز یا برای رسیدن به اهداف الهی؟»
Machine summary:
"البته آمادگی روحی و روانی زیادی هم برای پذیرفتن این موضوع در مردم بود،چون قبل از بعثت پیامبر،یهود و نصاری و اهل کتاب به طور عموم،بیشتر در جزیرة العرب زندگی میکردند و در اینجا خودشان را به عنوان پیشوایان فرهنگی و معلمین مردم آن سامان جلوه میدادند و مردم هم تقریبا این موضوع را پذیرفته بودند تا جایی که در تاریخ زیاد میخوانیم یک نفر یا بیشتر، و حتی یک قبیله میخواست مسلمان شود از عرب غیر یهود یا غیر نصرانی،پیش یک راهب یا خاخام یهودی یا یکی از علمای آنها میرفت و میگفت:من میخواهم مسلمان شوم نظر شما چیست؟و به نحوی مسحور اینها شده بودند که فکر میکردند علم گذشته و آینده پیش آنهاست ولی بعد از بعثت پیامبر اکرم ص،آنها هر چه سعی کردند دخالتهایی(به تصویر صفحه مراجعه شود) بکنند و کار را خراب کنند،نتوانستند اما بعد از رحلت پیامبر به خاطر پیش آمدن یک سری جریانات سیاسی از موقعیت استفاده کردند و برای مثال نقل احادیث پیامبر که منع شده بود یعنی ضرورت سیاسی ایجاب میکرد که اقوال و احادیث پیامبر در جایی نقل یا نوشته نشود،حتی آنها آنچه را هم که در زمان حیات پیامبر،مردم از قول ایشان نوشته بودند،جمع آوری کردند و سوزاندند و همینطور کسانی را هم که از علم و رفتار پیامبر استفاده کرده بودند از خروج از مدینه منع کردند تا مبادا در گوشه و کنار عالم اسلام پراکنده شوند و علم و رفتار پیامبر از طریق اینها به مردم برسد و فقط به یک عدهء معدود اجازه دادند که به نقل احادیث بپردازند."