Abstract:
از زمان چاپ کتاب جریان ساز ساختار انقلابات علمی تامس کوهن، رویکردهای تاریخی و جامعه شناختی به علم به نوعی نسبیّت باوری در قبال ارزیابی نظریات علمی دامن زده و همچنین موجب اعتقاد به گسست در تاریخ علم شده است. قیاس ناپذیری هسته اصلی دعاوی کوهن در این زمینه است. از منظر کوهن مصداق/مرجع مفاهیم علمی در نظریات مختلف کاملا متفاوت هستند. از سوی دیگر، هر پارادایم پیش از فرایند صورتبندی مفهومی همچون یک چرخش شناختی حوزه ادراکی را دگرگون می کند. و نهایتا برخلاف نظرگاه رایج فیلسوفان علم رسمی (اثبات گرایان و ابطال گرایان) هیچ قاعدة صریحی جهت داوری نظریات وجود ندارد. در مقابل، کاسیرر با تاکید بر وجوه پایدار نظریات به عنوان صورت های نامتغیر انتظامبخش، نظریات علمی را قیاس پذیر و تاریخ علم را پیوسته و تکوینی میبیند. در این مقاله تلاش می شود پاسخهای کاسیرر در مقابل کوهن صورتبندی شود. در پایان مقاله نیز سعی می کنیم اختلاف آنها را در پرتو نوع تاریخنگاری ایشان شرح دهیم.
Since the publication of Thomas Kuhn’s influential book, The Structure of the Scientific Revolutions, historical and sociological approaches to science have led to a kind of relativism towards the evaluation of theories as well as the belief in the break in the history of science. The main idea put by Kuhn's historiography is incommensurability. From Kuhn's point of view, the scientific concepts refers to completely different entities in different theories. On the other hand, each paradigm changes the perceptual domain before the conceptual process and formal articulation. Finally, unlike the conventional philosophy of science (Positivism and Falsifiability) , he mentions there is no explicit rule for justification of theories. In contrast, Cassirer emphasis on elements in theory as the invariant regulative forms through which scientific thought progress continuously. In this paper, Cassirer's responses to Kuhn have been formulated. At the end, we attempt to show how diverse types of historiography made their difference.
Machine summary:
ازسویدیگر، هر پارادایم پیش از فرایند صورتبندی مفهومی چون یک چرخش شناختی حوزۀ ادراکی را دگرگون میکند و نهایتاً برخلاف دیدگاه رایج فیلسوفان علم رسمی (اثباتگرایان و ابطالگرایان) هیچ قاعدة صریحی برای داوری نظریات وجود ندارد.
مفروض این نگره حفظ دلالت الفاظ علمی یا قابلیت ترجمۀ مفاهیم نظریهها به یکدیگر برای ارزیابی نظریات رقیب و رصد بهبود و تدقیق توصیفات جهان در نظریۀ موفق است.
تأکید کوهن بر ساختار تاریخی علم به این معنا نیست که برای رصد نظریههای علمی به محور زمانی/ تاریخی نیاز داریم، بلکه خود علم درقالب یک نظریه ماهیتی تاریخی دارد؛ بهعبارتی امری نیست که ناگهانی و برقآسا درون جمجمۀ یک دانشمند واقع شود.
نزد کاسیرر پرسش آن است که چگونه میتوان نظریه را قدرتمندتر کرد، دایرۀ حول آن را وسعت بخشید، و پیشبینی آن را بهبود بخشید؟ مفاهیم برای افزایش قدرت دربرگیرندگی نظریات وضع و در مسیر علم پالایش میشوند.
این آزمون صرف سنجش مطابقت پارادایمها با امر واقع نیست، چراکه ازدید کوهن دانشمندان میتوانند هر نوع ناهماهنگی بین پیشبینی نظریه و نتیجۀ تجربی را بهمثابۀ اعوجاجی قلمداد کنند که با تصحیح گزارههای کمکی امکان حل آنها در آینده وجود دارد.
برای شرح این رجحان معرفتشناختی باید به تفاوت اولویت عوامل در روند شکلگیری نظریه نزد کوهن و کاسیرر اشاره کرد.
نزد کاسیرر قاعدۀ نحوی روششناختی برای داوری و ارزیابی نظریات وجود ندارد، ولی ملاحظۀ فعلیت مسیر تاریخ علم نشاندهندۀ کاربست نوعی جهتگیری است.
از این جهت فعلیت تاریخی علم نشان میدهد که هر نظریه بر نظریۀ سابق رجحان معرفتشناختی دارد.