Abstract:
سیاستهای امریکا و اروپا تا زمان دستیابی کشورهای گروه 1+5 به توافق ژنو، لوزان و وین، مبتنیبر چالشهای امنیتی بوده است. علت اصلی چنین چالشهایی را باید تغییرات ایجادشده در موازنة قدرت منطقهای و مخالفت بازیگران مؤثر سیاست جهانی با الگوهای رفتاری ایران ارزیابی کرد. الگوی کنش راهبردی امریکا در فرایند برنامة جامع اقدام مشترک مبتنیبر نشانههایی از دیپلماسی اجبار برای محدودسازی قدرت راهبردی ایران بوده است. روندهای مدیریت بحران در روابط ایران با کشورهای 1+5 براساس نشانههایی از دیپلماسی هستهای شکل گرفته است. چنین فرایندی نتوانست اهداف راهبردی امریکا را تأمین نماید. خروج دونالد ترامپ از برجام، نشانة چنین وضعیتی است. درچنینشرایطی و براساس نگرانیهای امنیتی ژئوپلتیکی ناشی از توان موشکی جمهوری اسلامی ایران، مجاورت جغرافیایی کشورهای اروپایی با ایران را از مهمترین دلایل استمرار حضور اروپا در برجام میتوان قلمداد نمود. در این مقاله رابطة بین دیپلماسی هستهای ایران با اروپا و بررسی دلایل و نتایج استمرار حضور اروپا در برجام پس از خروج امریکا بررسی میشود. پرسش مقاله به این موضوع اشاره دارد که: «دیپلماسی هستهای ایران و اروپا چه تأثیری در سیاست و امنیت بینالملل بهجا گذاشت؟» فرضیة مقاله آن است که: «دیپلماسی هستهای به افزایش تضادهای ایران و امریکا در فضای سیاست بینالملل منجر شده است». در تنظیم مقاله از رهیافت «نئورئالیسم تهاجمی» استفاده میشود. رهیافتی که دیپلماسی و مذاکره را محور اصلی صلح جهانی میداند. پژوهش براساس روش کیفی انجام گرفته است.
Machine summary:
نشانه هاييازامنيت گراييرامحوراصليسياست هايايران درارتقايقابليت هايهسته اي وحتي ديپلماسي هسته اي دانست ؛روندي که نتوانست نتايج مطلوبي رابراي اهداف راهبرديايران به وجودآورد.
در اين فرايند،ميتوان به اين موضوع اشاره داشت که چنين رويکرديبخشيازقالب هاي مربوط به همکاريهاي سازنده ايران باکشورهاي گروه ١+٥بوده است (حسيني و موسويان ،١٣٩٥:٣٥٥).
روش شناسي ديپلماسي هسته اي ايران ديپلماسيهسته اي ايران تابعيازضرورت هاي سياست بين الملل بوده است .
محدودسازيقدرت ايران درفضايبرنامۀ جامع اقدام مشترک به عنوان چاشني سياست هاي تهاجمي دونالدترامپ درسال هاي ٢٠١٨-٢٠١٧محسوب ميشود؛رونديکه قابليت اقتصاديوراهبرديايران رابارديگر درمعرض محدوديت قرارداد.
برنامه هسته اي ايران و امنيت بين الملل ديپلماسي هسته اي درنگرش نئورئاليستي به عنوان بخشي ازضرورت هاي سياست بين الملل واهداف راهبرديامريکامحسوب ميشود.
چنين کميته هايي راميتوان به عنوان بخشي ازسازوکارهاي ديپلماسي هسته اي دانست .
به همين دليل است که تفاوت هاي ادراکي و سياست هايراهبرديامريکاواروپادردوران دونالدترامپ باتغييرات معناداريدرارتباط باموضوعات مربوط به سياست جهانيوامنيت بين الملل همراه شده است .
Special Purpose Vehicle(SPV) ديدگاه امريکايي گفتمان مشارکت محدود با ايران در سياست هسته اي امريکا گفتمان مشارکت محدوددرسياست هسته اي امريکانسبت به ايران مربوط به دوران پهلويبوده است .
اگرچه برنامۀجامع اقدام مشترک که قابليت هسته اي ايران رابه گونۀ قابل توجهيکاهش دادنميتوان به معنايپايان خصومت وتضادامريکاباجمهورياسلامي دانست .
به اين ترتيب ،ديپلماسي هسته اي ايران راميتوان به عنوان بخشي از فرايند مشارکت گرايي دانست .
نظريه پردازانيهمانند«کنث پولاک»به اين موضوع اشاره داشتندکه توليدبمب هسته اي توسط ايران به عنوان موضوعيغيرقابل پذيرش تلقيخواهدشد.
روحانيبه اين موضوع توجه داشت که بحران هسته اي براي امنيت ملي ايران غيرضروري است .