Abstract:
از جمله مباحث مطرح در تفکر هردر، ناسیونالیسم است. ناسیونالیسم را در مقابل نگاه جهانوطنی روشنگری قرار میدهند که بر اساس آن، همهی انسانها تحت حاکمیت عقل، باید به شیوهی معینی، جنبههای مختلف زیست خود را تنظیم کنند. در مقابل این نگاه روشنگری، ناسیونالیسم مورد حمایت متفکرانی قرار گرفت که عمدتاً در جریان رمانتیسیسم جای داشتند. ناسیونالیسم در پی احیا و به رسمیت شناختن واحدهای اجتماعیای بود که تحت حاکمیت قدرتمند واحد، از تسلط بر سرنوشت خویش محروم میشدند. گرچه تلقی هردر از ناسیونالیسم با معنای سیاسی آن تعارضی ندارد لیک مقاله بر آن است که تلقی اواز ناسیونالیسم، فرهنگی است. این مقاله در صدد طرح و بیان این معناست.
Machine summary:
درمیان محققان دراینباره شکی نیست که هردر از پیشگامان طرح ناسیونالیسم است؛ اما برای فهم دیدگاه وی دراینباره باید به چند پرسش پاسخ داد: ناسیونالیسم ازدید وی به چه معناست؟ آیا دیدگاه او با الگوی برآمده از اندیشههای روشنگری، که یکی از منابع اثرگذار بر او بوده است تعارض دارد؟ فرهنگ بهعنوان وجه بارز ملتها چه نقشی در تلقی او از ناسیونالیسم داشته است؟ 3.
مترجمان انگلیسی این دو مفهوم را در اندیشۀ هردر به یک معنا یا قابلتبدیل به یکدیگر گرفتهاند (cited Spencer 1997: 1) چنانکه Nationalgeist یا Nationalcharakter (روح یا منش ملی) را معادل Volksgeist قرار دادهاند که بهمعنای روح قومی است؛ اما تفاوتهایی در این دو اصطلاح وجود دارد و توجه به این تفاوتها میتواند به تکوین این اندیشه کمک کند که «بهلطف هردر دیگر ملت صرفاً بهمعنای گروهی از شهروندان نیست که تحت حاکمیتی مشترک قرار دارند، بلکه بهمعنای هویتی طبیعی است که دعاوی سیاسی را براساس زبان مشترک [بهعنوان نماد بارز فرهنگ مشترک] دنبال میکند» (Barnard 1969: 59).
هردر دربارۀ ملت دیدگاهی تبارشناسانه و ارگانیک داشت که سمتوسوی آن به ناسیونالیسم مبتنیبر قومیت است؛ مثلاً ارگانگ تأیید میکند که هردر «بیشک یکی از نخستین نویسندگان و چهبسا نخستین نویسندۀ اروپای مدرن است که فلسفۀ جامعی دربارۀ ناسیونالیسم درانداخت» (Ergang 1931: 243)؛ علاوهبراینکه بنابر نظر مکارتنی عقیدۀ هردر این بود که هر ملتی، بهمنزلۀ جماعت و تودهای همخون از مردمان، حقی ذاتی برای شکلدادن به دولتی متناسب با خود دارد و اینکه داشتن چنین حقی طبیعی است (Macartney 1934: 97).