Abstract:
هدف این پژوهش، بررسی رفتار منطقی بورس اوراق بهادار تهران بر اساس شکست همزمان روندهای بلندمدت و کوتاهمدت افزایشی و کاهشی معیارهای عملکردی (سود هر سهم، سود عملیاتی هر سهم، جریان وجه نقد عملیاتی هر سهم و رشد خالص داراییهای تعدیلشده هر سهم برحسب تورم) و سود نقدی است. مطابق این هدف، با توجه به نظریههای متفاوت مالی، شش فرضیه تدوین و دادههای مالی مرتبط با 301 شرکت بورسی برای دوره زمانی سالهای 1371 تا 1395 مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت. روش پژوهش با استفاده از روش دادههای تابلویی با رویکرد اثرات ثابت و استفاده از آزمونهای مقایسهای ضرایب بررسی شد. نتایج پژوهش نشان داد که برای فرضیه اصلی اول و دوم، بهاستثنای معیار عملکردی تغییرات خالص داراییهای هر سهم (معیار ترازنامهای عملکرد)، محتوای اطلاعاتی عملکرد آتی و واکنش بازار بر اساس شکست الگوهای بلندمدت و کوتاهمدت افزایشی و کاهشی، برای خبر بد بیشتر از خبر خوب است؛ علاوه بر این، برای چهار فرضیه اصلی سوم تا ششم نتایج موید آن است که محتوای اطلاعاتی عملکرد آتی و واکنش بازار، برای مقایسه الگوهای بلندمدت و کوتاهمدت شکست معیارهای عملکردی و سود نقدی از رفتار معقولانه و نظری پیروی نمیکند و نتایج متناقضی را نشان میدهد؛ درنتیجه، این چهار فرضیه رد شد.
Machine summary:
٢. مباني نظري و پيشينه پژوهش بر اساس «نظريه انتظارات »، مطابق فرضيه نخست انتظار بر اين است که محتواي اطلاعاتي عملکرد و سود نقدي توزيع شده دوره جاري براي اخبار منفي (شکست الگوي بلندمدت افزايشي عملکرد و سود تقسيمي) نسبت به اخبار مثبت (شکست الگوي بلندمدت کاهشي عملکرد و سود تقسيمي) بيشتر باشد؛ زيرا اين استدلال وجود دارد که راهبران شرکت بر حفظ ثبات يا افزايش سود و دوري از سود غيرمترقبه با هدف حفظ يک جريان هموار از سود تقسيمي تمرکز ميکنند و از انحراف در سياست تقسيم سود باثبات ، اجتناب ميکنند؛ چراکه آن ها علاقه اي به شکستن تعهدات مداوم خود براي تقسيم منظم سود سهام ندارند [١٧].
در ميان معيارهاي عملکردي شرکت (سود هر سهم ، سود عملياتي هر سهم ، جريان وجه نقد عملياتي هر سهم و خالص داراييهاي تعديل شده هر سهم برحسب تورم )، مطابق فرضيه هاي سوم و چهارم انتظار ميرود که شکست الگوهاي کوتاه مدت افزايشي و کاهشي در ميان معيارهاي عملکردي براي معيارهاي سود عملياتي هر سهم و جريان نقد عملياتي هر سهم نسبت به سود هر سهم و خالص داراييهاي تعديل شده هر سهم داراي محتواي اطلاعاتي و واکنش بازار بيشتري باشند؛ چراکه اين معيارها کمتر قابليت دستکاري دارد و به طور مستقيم با عمليات واقعي و عملياتي شرکت مربوط است و داراي قابليت مقايسه پذيري بيشتر و همچنين ديدگاه بلندمدت جامع تري هستند [١٣]؛ درنتيجه براي بازار از محتواي اطلاعاتي بالاتري در کوتاه مدت برخوردار هستند و سبب واکنش بازار بيشتري ميشود.