Abstract:
در ترسیم نظام سیاسی و محتوای آن همواره سه ساحت از بحث مورد توجه اندیشمندان است: الف) توصیف ساختار موجود و محتوای آن؛ ب) تحلیل ساختار و انگارههای مطلوب؛ ج) شیوۀ گذار از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب. مقالۀ حاضر بر آن است که ساختار سیاسی مطلوب و انگارههای آن را از منظر استاد مطهری بررسی کند. محوریت شریعت و معارف اسلام در جهت پیشرفت و تعالی انسان و جامعه عمدهترین عنصر محتوایی، و تحقق مردمسالاری دینی مهمترین مقوله در حوزۀ ساختار سیاسی است. پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی و استنباطی تهیه و تدوین شده است.
Machine summary:
همچنين در بحث ساختار که ديگر رکـن حکومـت اسـت ، بيـان خواهد شد که آيا فلسفۀ سياسي اسلامي ، با رويکردي تأسيسي و هميشگي سـاختار خاصـي از دولت همانند دولت نبوي(ص ) را ابداع کرده است ؟ يا يکي از مـدل هـاي ذکرشـده در فلـسفۀ سياسي را امضا ميکند؟ يا کلياتي مرتبط با ساختار حکومت را بدون تعصب بر ساختار خاصي ارائه داده است ؟ که طبيعتا در اين فرض برخي ساختارهاي ناسازگار با کليات مورد نظر اسـلام مطرود خواهد بود؛ يا اينکه هيچ نظر اثباتي و سلبي دربارة ساختار خاصي از حکومت ندارد؟ الف ) انگاره هاي نظام سياسي ايده آل يکي از مسائل حائز اهميت در فلسفۀ سياسي اسلامي ، نـوع و محتـوا و کيفيـت نظـام سياسـي است که عمدتا از آن با عنوان «اسلامي بودن حکومت » ياد ميشود.
در اين ميان مسئلۀ اصلي در زمينۀ حکومت اسلامي آن است که آيـا اسـلام طـرح خاصـي براي طراحي سازمان حکومتي و چينش نهادهاي کلان حکومتي ارائه کرده اسـت يـا نـه ؟ اگـر طرح خاصي براي توزيع قدرت و شيوه هاي مختلف اجراي امـور حکـومتي در اسـلام نيـست ، تکليف مسلمانان در طراحي سازمان نظام سياسي در مقام عمل چه خواهد بود؟ در شريعت اسلام دستوري مربوط به تعيين يکي از «انواع شکل حکومت » وارد نشده است و حقا هم نبايد وارد شود، زيرا شريعت تنها متضمن مواد ثابتۀ دين است و طـرز حکومـت بـا تغيير و تبدل جامعه ها به حسب پيشرفت تمدن قابل تغيير است (طباطبايي، بيتا، ج ١: ١٩٣).