Abstract:
از منظر منابع جغرافیایی فارسی، دریای مازندران دارای موقعیّت برجسته ای از دیرباز تاکنون بوده و هست. از جمله این منابع؛ جهان نامه و جغرافیای حافظ ابرو می باشد که هر دو اثر به زبان فارسی، اوّلی در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم و دوّمی در اواخر قرن هشتم و اوایل نهم هجری تالیف شده اند. به طور کلی می توان گفت این دو اثر، جغرافیای ایران را از قرن پنجم تا هشتم هجری پوشش می دهند. در این آثار مولفان در وصف دریای مازندران، به موقعیّت رودها و کوه های اطراف این دریا م یپردازند. این مقاله نیز با روشی توصیفی - تحلیلی، سعی در روشن کردن اشارات و توضیحات مولفان پارسی نویس این دو اثر دارد. دستاورد این مقاله می تواند منبعی جهت آگاهی علاق همندان باشد تا با استناد به چنین پژوهش هایی بتوانند از جغرافیای طبیعی دریای کاسپین برای امورات گوناگون کشور بهره ببرند.
Machine summary:
دربارهی موقعیت دریای مازندران و بررسی هویت، موقعیت، رودها و کوههای آن از دیدگاه جغرافینگاران ایرانی و البته بررسی جغرافیای تاریخی این دریا، تاکنون کتابها یا مقالههایی به چاپ رسیده است که از جملهی آنها؛ "جغرافیای مفصل ایران؛ طبیعی"، جلد اول تألیف مسعود کیهان (1310)، "مازندران؛ جغرافیای تاریخی و اقتصادی"، دو جلدی، تألیف عباس شایان (1336)، "ولایات دارالمرز ایران؛ گیلان" از یاسنت لویی رابینو (1350)، مقالهی "خلیج فارس در جغرافیای حافظ ابرو"، عباس سرافرازی، مقالهی "بررسی موقعیت، ویژگیها و شگفتیهای دریای خزر با تکیه بر نخبةالدهر فی عجائبالبر و البحر" از شاهین و دیگران میباشد.
دریای مازندران ازدیگاه حافظابرو و ابنبکران در این مبحث به موقعیت جغرافیایی دریای مازندران، موقعیت رودها و کوههای اطراف این دریا از منظر این دو جغرافینگار ایرانی میپردازیم و در توضیح نوشتههای آنها برای تکمیل و شناخت هر چه بهتر، مواردی از سایر متون جغرافیایی نیز آورده میشود: موقعیت ابنبکران دربارهی موقعیت این دریا که از آن بهعنوان "بحیره آبسکون" یاد میکند، چنین مینویسد: «و اطراف او (بحیره آبسکون) این مواضع است که یاد کرده میشود: از آبسکون به سوی دست راست دهستان باشد، پس سیاه کوه و حدود بلخان، پس حدود منقشلاغ، پس خزر، پس سمندر، پس دربند خزر _که او را بابالابواب خوانند_ پس شروان، پس موقان از حد اران، پس گیل و دیلم، پس گرگان و حدود او، پس آبسکون این جمله مواضعی باشد که گرداگرد این بحیره است» (ابنبکران،1342: 31-32).