Abstract:
بحران سقوط دولت دیلما روسف از حزب کارگر در سال 2016 به اتهام فساد و اختلاس و به
قدرت رسیدن نامزد حزب مخالف راستگرای پی اس دی بی، بار دیگر توجهات در جهان را به
سوی برزیل و تحولات سیاسی در آن جلب نمود. صرف نظر از منازعات متداول و مطول
سیاسی در این کشور ، خیز اقتصادی برزیل در چند دهه اخیر و مطرح شدن این کشور به عنوان
وزنه ای مهم در معادلات سیاسی و اقتصادی منطقه ای و جهانی، به خصوص پس از تشکیل
3در سال 2009 ، مطالعه تحولات مرتبط با رشد و توسعه سریع اقتصادی در این « بریکس » گروه
کشور به عنوان بزرگترین اقتصاد منطقه آمریکای لاتین و یکی از با قابلیت ترین اقتصادهای
جهانی را از اهمیتی بیش از پیش برخوردارساخته است.
و افت و خیزهای قابل توجهی در مسیر توسعه اقتصادی در این کشور به ویژه بین دو سیاست
اقتصادی بازار محور نولیبرالی و دولت محور نومرکانتیلیستی و یا بعضا به صورت آمیزه ای از
این سیاستهاست. بر این اساس موضوع اصلی پژوهشی در این نوشتار بررسی تطبیقی دو سیاست
غالب در توسعه اقتصادی برزیل در سه دهه اخیر یعنی سیاست نولیبرالی و نومرکانتیلیستی توسعه
ضریب » ،« فهرست توسعه انسانی » اقتصادی با اتکا به شاخص ها و نمایه های مشخصی همچون
است. « شاخص پولی » و « نرخ سرمایه گذاری خارجی »، « نرخ تورم » ،« جینی
پرسش اصلی در این نوشتار آن است که کدام سیاست اقتصادی ( نولیبرالی و نومرکانتیلیستی)
در توسعه اقتصادی برزیل در سه دهه اخیر نقش مهمتری داشته اند؟ فرضیه اصلی ارائه شده
مبتنی بر این پرسش آن است که سیاست های اقتصادی نومرکانتیلیستی تبلور یافته در حزب
کارگر بیش از سیاستهای اقتصادی نولیبرالی متبلور در حزب پی اس دی بی در توانمند سازی
اقتصادی برزیل و رشد و توسعه اقتصادی در این کشور موثر بوده است.
Machine summary:
Manfered B ٢٠١٠٣٣,Steger)سیاست های اقتصادی نولیبرال در جهان در حال توسعه به رغم پیچیدگی های نظری خود اما به طور خلاصه عمدتا معطوف به خصوصی سازی گسترده، دولت رفاهی مینیمم یا حداقلی ،کاهش ارزش پول ملی جهت ورود سرمایه های بین المللی و قوت بخش صادراتی و رفع تعرفه های تجاری بوده است و از لحاظ نظری در جهان توسعه یافته تر به نوعی آنتیتز در برابر کنزینیزم حاکم بر نظام اقتصاد جهانی پس از نظم برتن وودزی تعبیر شده است .
(١٦٣-١٦١:Pee,Richard) برای تامل و ارزیابی در خصوص نحوه تاثیر پذیری اقتصاد برزیل از سیاست های نولیبرالی توسعه ، مشخصا می توان این تغییرات را در دوران چهار دولت نولیبرال سارنی،دمیو، فرانکو وکاردوسو بررسی نمود که از سال ١٩٨٥ تا ٢٠٠٤ قدرت را در برزیل در دست داشتند و خاستگاه سیاسی آنها عمدتا حزب لیبرال PSDB٢ بود.
در سال ١٩٨٥ و پس از پایان ٦ سال ریاست جمهوری آخرین رئیس جمهور نظامی برزیل ، این کشور نیز تحت تاثیر شرایط بین المللی و منطقه ای جدید به سوی اجرای سیاست های آزاد سازی اقتصادی و حکمرانی دموکراتیک تر تغییر جهت داد که در نتیجه این تحولات شاهد ظهور یک الگوی جدید از نوسازی و توسعه اقتصادی در برزیل بوده ایم .