Abstract:
ارائه و تحلیل سنت اندیشه اسلامی به زبان فلسفه معاصر میتواند ثمربخش باشد. در این پژوهش پس از ارائه نظریه رایل از مبحث «خود»، به سراغ اندیشه ملاصدرا رفتهام، و در این سپهر مقایسهای جنبههایی از علمالنفس ملاصدرا را کاویدهام.
به مقتضی تحلیل زبانی رایل، «من» هیچگونه نامی نیست که بخواهد دلالتی خاص داشته باشد بلکه «من»، «واژه فهرستی» است که معادل «قید» در زبان فارسی است و دلالت آن بر گویندهای است که آن را اظهار میدارد. رایل براساس تحلیل زبان این نتیجه را گرفته است که در استعمالاتی که «من» قابل جانشینی با «بدن من» نیست، فیلسوفان و غیرفیلسوفان را مجاب ساخته که باید بر «غیربدن» دلالت کند؛ حال آنکه این پندار اساسا خطاست. نیز پدیده خودآگاهی بهعنوان مصداقی از عمل «خود» بر «خود» تبیین زبانی میشود؛ حال آنکه در اندیشه ملاصدرا، «من» دلالت دارد بر وجودی که دارای جلوههای گوناگون است و در عین بساطت میتواند محسوس یا متخیل یا معقول باشد، لذا «من» در هر استعمال خود معنای یگانهای دارد که پرده از هستی برمیدارد که در آن مقام محقق شده است و ظهور کرده است بدون اینکه هیچگونه دلالت مجازی در میان باشد. لذا هویدا میشود نگاه وجودی ملاصدرا لوازم جالبی به لحاظ تحلیل زبان دارد
Machine summary:
نيز پديده خودآگاهي به عنوان مصــداقي از عمل «خود» بر «خود» تبيين زباني ميشــود؛ حال آن که در انديشـه ملاصـدرا، «من » دلالت دارد بر وجودي که داراي جلوه هاي گوناگون اسـت و در عين بساطت ميتواند محسوس يا متخيل يا معقول باشد، لذا «من » در هر استعمال خود معناي يگانه اي دارد که پرده از هستي برميدارد که در آن مقام محقق شده است و ظهور کرده اسـت بدون اين که هيچ گونه دلالت مجازي در ميان باشـد.
(1949: 195 رايل هنگاميکه در انتهاي بحث «خود» اســـت ، ثمره تحليل هاي زباني خويش را اين گونه کنار هم مينهد که : «اين نتيجه جهان شمول که هر عملي ١ ميتواند موضوع براي عملي فوق خود قرار گيرد اما نميتواند موضوع خود قرار گيرد، درباره آن چيزي است که پيش تر درباره عمل خاص واژگان فهرستي چون «من » و «شما» گفته شد.
طرح برهاني از سهروردي درباره هستي بودن مدلول «أنا» توضـيح مطلب اين اسـت که شـيخ اشراق در اواخر کتاب تلويحات برهاني عرضه نموده اسـت براي اينکه آنچه لفظ «من » بر آن دلالت دارد وجود و «أنيت » است و اين برهان که بنياني بر تحليل زبان دارد از بارقه هاي درخشــان انديشــه ســهروردي اســت که به نزد ملاصـدرا ذيل بحث از جوهريت نفس برگرفته شده است (شيرازي، ١٣٨٢: ٣١؛ شيرازي، ١٣٤٠: ٤٥).