Abstract:
یکی از تقسیمات عقل، تقسیم به عقل عملی و نظری است، در معنای این دو اصطلاح اختلافنظرهایی وجود دارد و فارغ از این اختلاف، مدرکات عقلی گاهی مربوط به هستیها و گاهی مربوط به بایدها و حسن و قبحها هستند، عقل با چه فرآیندی به این بایدها دست پیدا میکند؟ در پاسخ به این سؤال نظریاتی ارائه شدهاند که عمدۀ این نظریات را در سه دسته میتوان قرار داد: 1. مشهور بودن احکام عملی؛ 2. اعتباری بودن؛ 3. واقعنما بودن. در این مقاله با تبیین هر سه دیدگاه، نظریۀ ضرورت بالقیاس إلی الغیر بودن احکام عقل عملی (که از نظریات واقعگرا بهشمار میآید) پذیرفته شده است، در این نظریه بایدونبایدهای عقلی،إخبار از وجود ضرورت میان فعل و نتیجۀ آن هستند. تقریری که در این مقاله از این نظریه داده شده، پاسخگوی سه اشکال مطرحشده است: 1. نقض نظریه به باید نخستین؛ 2. تعلق بایدها به فعل در حال وجود و 3. مبتنی شدن این نظریه بر میل شخصی نه غرض عقلایی.
Machine summary:
مدرکات عملی عقل یا احکام عقل عملی دارای بار ارزشـی هستند و در آنها عبارت هایی همچون خوب ، بـد، حسـن ، قبـیح ، بایـد و نبایـد را مشـاهده می کنیم ؛ بایدها به افعالی که حسن شمرده می شوند و نبایدها بـه افعـالی کـه قبـیح هسـتند، تعلق می گیرند؛ به همین جهت تحلیل هر کدام به دیگری وابسـته اسـت و نتیجـۀ یکسـانی دارد؛ عقل این ارزشگذاری ها و منفی و مثبت ها را از کجا به دست می آورد و چگونـه میـان افعال ، تفاوت ها را می بیند و درک می کند؟ تحلیل احکام عقل عملی، آثار زیادی در فلسفۀ اخلاق و مسـئلۀ حجیـت عقـل در فقـه دارد و به همین جهت در آثار تدوین شدة این دو حوزه ، مباحث زیادی حول ایـن موضـوع مطرح شده است ؛ اما با وجود این ، همچنان پروندة این مسئله بسته نشده و در معرض نقـد و بررسی های جدید قرار دارد.