Abstract:
مسئله تناسخ بهمثابه ایدهای فلسفی در پاسخ به مسئله سرنوشت نفس انسان پس از مرگ، جزو مسائل مهم در حوزه نفسشناسی است. غالب فیلسوفان مسلمان تناسخ را محال دانسته و براهینی در راستای اثبات استحاله آن اقامه کردهاند؛ اما در این میان، محمدبن زکریای رازی و شهابالدین سهروردی جایگاه ویژهای دارند که نوشتار حاضر به بررسی نظرات ایشان در اینباره پرداخته است. از رهگذر این جستار مشخص میشود که محمدبن زکریای رازی نخستین فیلسوف برجسته طرفدار ایده تناسخ در جهان اسلام قلمداد میشود و این آموزه در جهانبینی فلسفی وی در حوزه قدم نفس و هیولا ریشه دارد. شیخ اشراق در غالب آثارش نظریه استحاله تناسخ را مطرح میکند، اما در حکمةالاشراق، ادله طرفداران نظریه امکان و استحاله تناسخ را ضعیف میداند. میان این دو دیدگاه در «میزان اهتمام به مسئله تناسخ»، «قلمرو امکان تناسخ»، «ضرورت تناسخ»، «میزان نوآوری در این مسئله»، «روششناسی بحث» و «رابطه تناسخ با حدوث و قدم نفس» اختلافاتی وجود دارد؛ چنانکه این دو دیدگاه در «امکان رهایی از چرخه تناسخ» و «نفی استحاله برخی اقسام تناسخ» با یکدیگر اشتراک دارند.
Machine summary:
غالب فیلسوفان مسلمان تناسخ را محال دانسته و براهینی در راستای اثبات استحاله آن اقامه کردهاند؛ اما در این میان، محمدبن زکریای رازی و شهابالدین سهروردی جایگاه ویژهای دارند که نوشتار حاضر به بررسی نظرات ایشان در اینباره پرداخته است.
دیدگاههای شیخ اشراق نیز نقطه عطفی در مسئله تناسخ قلمداد میشود؛ زیرا وی بر خلاف غالب فیلسوفان مسلمان که تناسخ را با براهین متعدد فلسفی ابطال کردند، براهین نظریه امکان و استحاله تناسخ را ضعیف میداند (سهروردی، 1375، ج2، ص230) و موضع دیگری در حل این آموزه برگزیده است.
شمسالدین محمد شهرزوری، نخستین شارح حکمةالاشراق، در شرح این فصل مدعی میشود که سهروردی همچون هر حکیمی متأله، سرنوشت نفوس اشقیا را به انتقال به ابدان حیوانی میداند (مسخ)؛ بهگونهایکه انتقال بعدی از بدن حیوان به حیوانی دیگر را نیز جایز (تناسخ متشابه از حیوان به حیوان)، اما نقل به نبات (فسخ) و جماد (رسخ) را محال میشمرد: «والشیخ قرر فی الکتاب واختار من مذاهب التناسخ مذهب من یقول بجواز التناسخ من البدن الانسانی الی ابدان الحیوانات الجائز انتقال بعضها الی بعض دون النبات والمعادن» (شهرزوری، 1372، ص520).
ارزيابی شیخ اشراق این برهان را درباره تناسخ مساوی در مورد انسان میپذیرد و بر این باور است که تنها بدن انسان، که مزاج اکمل است، به چنین افاضهای نیاز دارد و در ابدان حیوانی، افاضه نفس ضرورت وجود ندارد.