Abstract:
مسئله شکاف بین علم و عمل اخلاقی از دیرباز مورد توجه آموزههای دینی و نیز بسیاری از فیلسوفان و اندیشمندان بوده است. سقراط و افلاطون، معرفت را معادل فضیلت میدانستند و بر این باور بودند که اگر انسان دارای معرفتی روشن نسبت به خوبی و بدی اعمال باشد، همین معرفت کفایت میکند که از بدی پرهیز کند و اعمال خوب را انجام دهد. ارسطو این دیدگاه را نپذیرفت و معتقد بود ضعف اراده بین علم و عمل، شکاف و فاصله ایجاد میکند. ازنظر او تربیت صحیح و عادات خوب، رافع شکاف بین علم و عمل اخلاقی است. برخی الهیدانان، ایمان را چارهکار دانسته و معتقدند برای عملکردن به کارهای خوب و پرهیز از کارهای بد، لازم است علاوهبر علم و معرفت، ایمان هم در شخص وجود داشته باشد؛ اگر معرفت با ایمان همراه شود، به عمل میانجامد و الّا خیر. جستار پیش رو که به روش توصیفی ـ تحلیلی و با هدف ارائه راهحلی در مسئله «شکاف بین نظر و عمل اخلاقی» اجرا شده است، به این نتیجه دست یافت که اگر از استثنائات چشمپوشی کنیم و درصدد ارائه یک قاعده اخلاقی و انسانشناسانه باشیم، شاکله انسان که محصول خصلتهای ژنتیکی، تربیت و محیط زندگی است، بیشترین تاثیر را بر نحوه عملکرد انسان دارد. اگر عملی از دوره کودکی و نوجوانی ازطریق تربیت، به عادت و ملکه تبدیل شود، این عادت تا پایان عمر، انسان را رها نخواهد کرد. بنابراین، رافع شکاف بین علم و عمل را باید در شاکله خوب، جستجو کرد.
Machine summary:
ارسطو این دیدگاه را نپذیرفت و معتقد بود برای نیل معرفت به عمل اخلاقی علاوه بر معرفت (به خوبی و بدی افعال )، لازم است انسان از اراده ای قوی نیز برخوردار باشد؛ به عبارت دیگر، ازنظر وی عامل شکاف بین علم و عمل ، ضعف اراده است که مغلوب امیال نفسانی میشود (ارسطو، ١٣٨١: ١٣٣).
در این جستار برای بررسی مواردی که بین نظر و عمل اخلاقی شکاف وجود دارد، سعی میکنیم با لحاظ همین معنا از اخلاق کاربردی، «اخلاق حرفه ای» متداول در محافل علمی را که معطوف به مشاغل و حرفه های مختلف است ، نیز پوشش دهیم ؛ چه اینکه اولا بیشتر حرفه ها با ویژگیها و افعال موردنظر در این پژوهش (که در جدول صفحات بعد ارائه شده است )، مرتبط و درگیر هستند؛ ثانیا برخی از صفات و افعالی که مورد بحث قرار میدهیم از نمونه های بارز اخلاق حرفه ای میباشند.
غزالی نیز راه و روش ازبین بردن شکاف بین علم و عمل اخلاقی و صدور اعمال خوب از انسان را تربیت صحیح وی از دوره کودکی و عادت دادن او به انجام فضایل و دوریکردن از رذائل میداند (غزالی، ١٣٦٤: ٣٤٠).
اگر گفته شود که مراتب پایین ایمان نیز در تبدیل معرفت به عمل اخلاقی تأثیر دارد، به طوریکه میتواند شکاف بین نظر و عمل را رفع کند، این ادعا برخلاف واقعیت های مشهود است ؛ چراکه برخی از انسان ها که ـ بنابر دینداری رائج ـ واجد درجات متوسط و پایینی از ایمان هستند، لزوما، نه از کارهای بد پرهیز میکنند و نه کارهای خوب را انجام میدهند.