"-1- تنها پری شکسته باقی مانداز بال کبود پرندهایکه غربت را خوانده بود ودر آسمان خاکستریبال گشوده بودنگاه کردمفانوسی در مه گذشتو پشت دریچه بستهتنهپری شکسته باقی ماند.
-2- دریچه را گشودمتمام ارغوانیهایش را سروده بودبیآنکه حتیکوچکترین برگسهم من باشد.
گنجشکها آمدند و رفتندتارهای ابریشم سوخته در باد گذشتو دریچه را که گشودمعطر گلی ناشناسآینه ربه تاریکی نشاند.
پائیزی23-شهریور-69"