Abstract:
از نظر پل تیلیش، «زبان نمادین» تنها ابزار مناسب برای بیان، تحلیل و بررسی موضوعات دینی است که از توانایی و محدودة الفاظ متعارف دنیوی و نیز زبان مفهومی فلسفه فراتر است. هدف پژوهش حاضر نشان دادن امکان تحلیل مسائلی همچون «فیض الهی»، «فضایل القایی» و «رویت مسرتبخش» در الهیات فلسفی توماس آکوئیناس با رویکرد «زبان نمادین» است. نظریه «زبان نمادین»، به سبب داشتن ویژگیهای متناقضنما و قطبی، فهم سعادت اخروی، فیض الهی و فضایل القایی را در بستر خود فراهم میآورد. همچنین این موضوعات را نمادهایی میداند که به منزله پاسخهایی مناسب برای مسائل اساسی و وجودی انسان هستند. بر این اساس، میتوان گفت که فیض الهی پاسخی به موضوع «گناه ذاتی» و نقایص طبیعت بشری است. فضایل القایی پاسخی به کافی نبودن فضایل اکتسابی در جهت رسیدن به سعادت فوقطبیعی است. رویت مسرّتبخش پاسخی به میل آدمی برای شناخت کنه و مبدا هستی است. نیز سعادت حقیقی در بهشت، پاسخی به تمایل طبیعی [و امید] انسان به جاودانگی همراه با آرامش و بهجت است.
For Paul Tillich, "symbolic language" is the only appropriate means of
expressing, analyzing, and examining religious subjects that transcends the
ability and limitation of conventional worldly terms, as well as the conceptual
language of philosophy. The purpose of the present study is to demonstrate the
feasibility of analyzing issues such as "divine grace", "inductive virtues" and
"delightful vision" in the philosophical theology of Thomas Aquinas with a
symbolic language approach. The theory of "symbolic language", because of its
contradictory and polar features, provides an understanding of the divine bliss,
divine grace and inductive virtues in its context. It also views these issues as
symbols that are appropriate answers to the fundamental and existential issues of
human. On this basis, it can be said that God's grace is a response to the issue of
"inherent sin" and the defects of human nature. Induced virtues are a response to
insufficient acquired virtues to achieve supernatural happiness. The delightful
vision is a response to one's desire to know the beginning and the origin of the
existence. And true happiness in heaven is a response to man's natural desire for
eternity with peace and goodness.
Machine summary:
سعادت حقیقی، فیض، فضایل القایی، زبان نمادین، آکوئیناس، تیلیش مقدمه دربارة غایت نهایی انسان، ابهامات و شاید تعارضات و تناقضاتی میان دیدگاه «الهیاتی- وحیانی» و دیدگاه «فلسفی- عقلانی» به چشم میخورد و احیانا سؤالاتی برای اهل فلسفه و دیانت پیش میآورد؛ از جمله اینکه آیا توصیف دین و الهیات با بیان عقلی فلسفه در خصوص معنا و مفهوم سعادت حقیقی انسان و نحوة نیل به آن مغایرت دارد؟ با وجود نور عقل طبیعی و اکتساب فضایل اخلاقی، اصلا چه نیازی به نور فیض الهی و القای فضایل الهیاتی هست؟ چگونه و با چه زبان و روشی میتوان این دو دیدگاه را به هم نزدیک ساخت؟ هدف و محتوای پژوهش حاضر این است که نشان دهد میتوان دیدگاه توماس آکوئیناس دربارة «سعادت» را ـ به خاطر ویژگیهایی که دارد ـ به گونهای در قالب نظریة «زبان نمادین» پل تیلیش بیان و بررسی کرد که به سؤالات فوق پاسخ داده شود.
برای مثال، سعادتی که مد نظر توماس است، در نگاه نخست، تداعیکنندة معنای لذت و خوشی و برخورداریهای ظاهری، جسمانی و دنیوی، و در عالیترین سطح خودش، همان کمال عقلی و اخلاقی است؛ اما معنای نمادین آن به بهرهمندی از رؤیت الهی و بهجت حاصل از آن بعد از مرگ در بهشت و سعادت جاودانی اشاره میکند که ویژگیهای فوقطبیعی دارد و فراتر از درک عقلانی ما انسانها، در قالب و ساختار مفاهیم عقلی است.
میتوان گفت که ایمان، امید و محبت به عنوان نمادهای دینی و فضایل الهیاتی از معنا، واقعیت و قدرت امر نمادین متعالی، که همان سعادت الهی است، بهرهمند هستند؛ زیرا منشأ آنها مستقیما فیض خداوند است.