Abstract:
شناختدرمانی از رویکردهای غالب روانشناسی معاصر برای درمان اختلالات روانی است که بر مبنای بازسازی و اصلاح شناختهای تحریفشده و تفکرات غیرمنطقی و ناکارآمد بنا نهاده شده است. تمثیل نیز یکی از موثرترین و کاربردیترین روشهایی است که رواندرمانگران در فرایند درمانهای شناختی از آن استفاده میکنند. در این پژوهش با روش توصیفیتحلیلی، تمثیلهایی از مثنوی مولانا که بر دو تحریف شناختی تفکر دوقطبی و صافی ذهن دلالت دارد، ارائه و برپایة تبیین رویکرد شناختی بررسی میشود. نتایج بهدستآمده نشان میدهد که تمثیلهای مثنوی مولانا، هم با فرهنگ اصیل ایرانی و اسلامی هماهنگی دارد و هم بهسبب ساختار مناسب، فن ثبت پیام در ذهن مخاطب، درج نکتههای ظریف در چگونگی ارائة تمثیل در متن و فرایند انتقال مفاهیم قابلیت ویژهای در درمانهای شناختی دارد؛ همچنین بهسبب پیوند مفاهیم نظری و انتزاعی با تصاویر روشن و پویا میتواند بهترین الگو و راهنمای عملی بسیار موثری در بازسازی شناختی این تحریفها باشد.
Cognitive therapy is one of the dominant approaches of contemporary
psychology for the treatment of mental disorders, which is based on the
reconstruction and modification of distorted cognitions and irrational and
dysfunctional thoughts. Allegory is also one of the most effective and practiced
methods that psychotherapists use in the process of cognitive therapy. In this
descriptive-analytical study, some allegories of Rumi's Masnavi that imply the
cognitive distortions of bipolar thinking and filtering of mind are presented and
examined based on the explanation of the cognitive approach. The obtained
results show that Rumi's allegories in Masnavi, while being in harmony with
the original Iranian and Islamic culture, due to their proper structure, the
technique of message recording in the mind of the audience, and inserting
subtle points in how the allegory is presented in the text and the transmission
process of concepts have particular potential in cognitive therapies. Because it
links the theoretical and abstract concepts with vivid and dynamic images, it
can be the most effective model and practical guide in the cognitive
reconstruction of these distortions.
Machine summary:
گوشزدکـردن و يـا آمـوزش نظري تحريف هاي شناختي و باورهاي غيرمنطقي به مراجع ، براسـاس تعريـف هـاي علمـي ، باعـث نمي شود که او بتواند آنها را در زندگي عملي خود شناسايي کند و از آنها بپرهيـزد؛ زيـرا اطلاعـات دانشگاهي فقط بر معلومات او مي افزايد و اين معلومات به صورت عينـي در ذهـن او درون سـازي نشده است ؛ «درحاليکه توضيح آن در قالب يـک حکايـت يـا تمثيـل مـيتوانـد تفکـر انتزاعـي را بروني سازي کرده ، به شکل مفاهيم قابل لمس ترجمه نمايد» (صاحبي ، ١٣٨٨: ٦)؛ بنابراين تمثيل ها و حکايت ها هنگامي که آگاهانه به کار رود، مي تواند به مراجع کمک کنند تا طـرز تلقـي ، بـازخورد و سرمشق ذهني تازه اي نسبت به سبک هاي رفتاري و شيوه هاي فکري خود بيابد.
نکتۀ ديگر اينکه همۀ تمثيل هاي مثنوي بررسي نشده است و هـدف مـا پـرداختن بـه تـک تـک تمثيل ها و جوانب و زواياي آنها نيست ؛ بلکه تنها تمثيل هايي بررسي و تحليل مـيشـود کـه بتوانـد زمينه اي را براي فهم آسان و تأمل در اين دو تحريف شناختي و بازسازي آنهـا در بافـت پژوهشـي ميان رشته اي فراهم آورد و همچنين در چارچوب حجم يـک مقالـه تاحـد امکـان برآورنـدة هـدف نويسندگان باشد.
شکل گيري ديدگاه هاي جايگزين بر اين اصـل شـناخت درمـاني تأکيـد مـيکنـد کـه «هميشه بيش از يک راه ، براي ديدن امور وجود دارد و بـه ايـن ترتيـب هـر فـرد، ديـدگاه خـود را انتخاب مي کند» (نينان و درايدن ، ١٣٨٩: ٤) دکتر آلبرت اليس (Albert Ellis) نيز در نظريۀ شناختي خود (رفتاردرماني عقلاني ــ هيجـاني)، اين موقعيت را ABC ناميده است : در نقطۀ A، رويدادهاي برانگيزندة زندگي (Activating event) مانند طردشدن ازسوي معشوق يا ناکامي در واردشدن به دورة کارشناسي ارشد و...