Abstract:
لالاییهای فولکلوریک بخش مهمی از ادبیات شفاهی و عامیانۀ مردم هر فرهنگ و جامعه را شکل میدهند. این بخش از ادبیات شفاهی به علت ارتباط تنگاتنگی که با زنان دارد، منبع ارزشمندی برای شناخت وضعیت اجتماعی و فرهنگی ایشان بهویژه در جوامع و بافتهای سنتی و پیشامدرن محسوب میگردد. این مطالعه ملهم از رویکردهای فمنیستی و با محوریت جنسیت به بررسی مضمونی لالاییهای ششتمد سبزوار میپردازد. رویکرد روشی این پژوهش در گردآوری و تحلیل دادهها، رویکرد کیفی و روش دست اول دسترسی به میدان، یعنی مردمنگاری بوده است. نتایج مقالۀ حاضر حاکی از این است که لالاییگویی در جوامع سنتی و مردسالار از معدود بسترهایی است که برای زنان فرصت حرکت در جهت خلاف گفتمان غالب جامعه که زن را به مثابة ابژهای منفعل مطرح میسازد، فراهم میکند. در لالاییهای فولکلوریک، زنان با شناخت جایگاه اجتماعی خود و روایت تجربۀ زیستهشان در جامعه مردسالار و تلاش برای کاهش و تخفیف تنشها و فشارها، به مثابه سوژهگانی فعال در قلب گفتمانهای مردسالار و زن ستیز، عاملیت مییابند.
Folkloric lullabies form an important part of the oral and linguistic literature of every culture and society. This section of oral literature, due to the close relationship with women, is a valuable resource for understanding their social and cultural status, especially in traditional and pre-modern societies and textures. This study, based on feminist approaches focused on gender, explores the context of Sabzevar lullabies. The method approach of this research was to collect and analyze data, qualitative approach and first hand access method to field, ethnography. The results of this article suggest that lullabies in traditional and patriarchal societies are among the few foundations for women to move in opposition to the dominant discourse of society, which poses a woman as a passive object. In folkloric lullabies, women are empowered to recognize their social status and their experience of living in patriarchal society and to reduce and relieve tensions and pressures as active subjects in the hearts of male-dominated and female-dominated discourses.
Machine summary:
سال ١٧، شمارۀ ١،| بهار١٣٩٨| صص ٣٤-٧ لالایی ها و بازتاب سوژه گی زنان موسیالرضا غربی دکتری انسان شناسی دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه تهران بهروز روستاخیز دکتری انسان شناسی دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه تهران حسین اکبری قانع کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد سبزوار چکیده لالاییها بخش مهمی از ادبیات شفاهی و عامیانۀ مردم هر فرهنگ و جامعه را شکل میدهند.
در اینجا باید در نظر داشت ، آنچه تحت عنوان لالاییهای فولکلوریک شناخته میشود، عمدتا ساخته و پرداختۀ یک زمینۀ اجتماعی و فرهنگی ویژه بوده و دارای ریشه ای فرهنگی و قومیاست ؛ لذا میتوان گفت این نوع از لالاییها حاصل مناسبات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی خاصی بوده که در تداومی تاریخی شکل یافته است .
در این زمینه میتوان به پژوهش های آل احمد (١٣٩٢)، احمدپناهی (١٣٨٣)، اکبریقانع (١٣٩٥)، بروغنی (١٣٩٣)، شکورزاده (١٣٦٢)، میرنیا (١٣٦٢)، عمرانی (١٣٨١)، همایونی (١٣٧٩ و ١٣٨٩)، خزائی (١٣٨٩)، جمالی (١٣٨٧)، پهلوان (١٣٩٣ و ١٣٩٥)، عسگری خانقاه و افسر (١٣٩٠)، طباطبایی و طباطبایی (١٣٩٥) و غیره اشاره کرد.
برای نمونه ، تری جوزف با اشاره به تناقضات در بازنمایی زن در برخی پژوهش ها تلاش میکند در جوامعی که مردسالاری ساختاری نهادینه و رسمی یافته است ، از خلال بررسی ترانه های زنان ، نحوه ای که ایشان طـی آن به بیان خود میپردازند را مورد بررسی و تحلیل قرار دهد (جوزف ، ١٩٨٠).
عمده داده های این پژوهش که متن لالاییهای مورد نظر را شامل میشود، از طریق مصاحبه با دوازده نفر از زنان ششتمد گردآوری شده است .
Journal of Social Cultural Studies of Khorasan, 9: 115-138 (Text in Persian).