Abstract:
فلسفۀ تأسیس نهاد حمایت کنسولی، حمایت از افراد در راستای استیفای حقوق آنان است. در حقوق بینالملل سنتی، دیدگاه حاکم این بوده و است که حمایت کنسولی جزء حقوق مطلق دولت است و حقی برای فرد در این فرایند در نظر گرفته نشده است. اینک این مسئله به ذهن خطور میکند که در حقوق بینالملل امروزی که فرد جایگاه بسیار رفیعی در اسناد منطقهای و بینالمللی یافته و تعهدات دولتها روزبهروز دایرۀ شمول گستردهتری یافته است و دولتها با ارادۀ خود بسیاری از حقوق و تعهدات را در قبال افراد برای خود ایجاد کردهاند، آیا میتوان رگههایی از حقوق افراد را در این کنوانسیون شناسایی کرد و به منصۀ اجرا رساند یا خیر؟ نتایج این تحقیق نشان میدهد که در پرتو تحولات جامعۀ بینالمللی و توسعۀ حقوق بینالمللی بشر و پذیرش این حقوق توسط دولتها، امروزه بهنظر میرسد که حمایت کنسولی دیگر حقی صرف برای دولتها نیست و این امر تا حدودی تعدیل شده و از نظر برخی حقوقدانان و رویههای قضایی که توضیح داده خواهد شد، حمایتهای کنسولی حقی بینابین است یا حداقل جرقههای فردی و انسانی شدن آن از نگاه تیزبین حقوقدانان بینالمللی غافل نمانده است.
The reason which consular protection (CP) institution was established based on, supporting people to discover their violated rights. In traditional international law, prevailing view was that CP is the exclusive authority of states and individuals has no rights to resort to it. Now this question may raise that if a person’s rights and legal interests has violated illegally in a foreign state and above mentioned person couldn’t reach to its legal rights with exhausting to local remedies, does his governments is obliged to exercise CP to its nationals or could to refuse this request due to its authority? In other words, the question is that CP is part of exclusive authority of states or is part of individual international human rights which states have to exercise it due to national request? Conclusion of this paper shows that today, in the light of changes and developments in international human rights, CP is part of individual international human rights and states have to exercise it due to national request, at least in theory.
Machine summary:
اينک اين مسئله به ذهـن خطور مي کند که در حقوق بين الملل امروزي که فرد جايگاه بسيار رفيعي در اسناد منطقـه اي و بين المللي يافته و تعهدات دولت ها روزبه روز دايرة شمول گسترده تري يافته است و دولـت هـا بـا ارادة خود بسياري از حقوق و تعهدات را در قبال افراد براي خود ايجاد کـرده انـد، آيـا مـي تـوان رگه هايي از حقوق افراد را در اين کنوانسيون شناسايي کرد و به منصۀ اجرا رساند يا خير؟ نتايج اين تحقيق نشان ميدهد که در پرتو تحولات جامعۀ بين المللي و توسعۀ حقوق بين المللي بشـر و پذيرش اين حقوق توسط دولت ها، امروزه به نظر ميرسـد کـه حمايـت کنسـولي ديگـر حقـي صرف براي دولت ها نيست و اين امـر تـا حـدودي تعـديل شـده و از نظـر برخـي حقوقـدانان و رويه هاي قضايي که توضيح داده خواهد شد، حمايت هاي کنسولي حقي بينابين است يا حـداقل جرقه هاي فردي و انساني شدن آن از نگاه تيزبين حقوقدانان بين المللي غافل نمانده است .
در خصوص ابهامات باقيمانده در اين عرصه از جمله اينکه آيا روابط کنسولي روابطي صـرفا ميان دولت هاست يا افراد نيز در اين روابط بالذات داراي حقوقياند يا اينکه آيا حمايت کنسولي امروزه به حقوقي بشري تبديل شده است يا خير، مـيتـوانيم فراتـر از آراي ديـوان بـين المللـي دادگستري به رأي مشورتي ديوان بين آمريکـايي حقـوق بشـر در خصـوص حـق دسترسـي بـه حمايت هاي کنسولي در چارچوب رسيدگي منصفانه مورخ ١٩٩٩ و تأثيرات شگرف آن در قـارة آمريکا و سپس در حقوق بين الملل قراردادي و عرفي مراجعه کنـيم .