Abstract:
یکی از مباحث کاربردی در علمشناسی، ساختارشناسی علم است. بحثهایی مانند: اجزاء العلوم، احصاء العلوم، تقاسیم العلوم، رئوس ثمانیه، طبقات علوم و... نشان آن است که این موضوع نزد اندیشوران مسلمان نیز اهمیت فراوانی داشته است و در سدههای اخیر، بهتدریج رویکردهای ساختارشناسانه در حوزه علمشناسی، رواج و توسعه بیشتری یافته است. ساختارشناسی دانش از زاویه اجزای متن و عناصر درونی علم، با توجه به نقشه ذهنیای که به دست میدهد، برای فهم، یادگیری، بررسی و پالایش، دستهبندیِ گزارهها و ایدهها، روششناسی و مطالعه نظاممند و تولید علم به کار میآید و چون زیرشاخههای دانش را به شکلی ساختیافته تجسم میبخشد، به روششناسی نظام آموزش و طرح درس و طراحی پژوهشها و پروژههای علمی-کاربردی کمک میکند. این نوشتار میکوشد از زاویه نظامبخشی به اجزا و عناصر درونی علم، نگرش ساختارمند به دانش را بازشناسد و الگویی برای تولید و ترسیم آن در بستر علوم اسلامی ارائه دهد.
An applied issue in scientology is the study of the structure of science. Issues such as parts of sciences, enumeration of sciences, divisions of sciences, the right headlines (al-ru’ūs al-thumānīyya), classes of sciences, and the like indicate that the structure of sciences was of great importance for Muslim intellectuals, and in recent centuries, structural approaches to scientology began to increasingly develop. The study of the structure of science from the perspective of the parts of the text and internal elements of science is helpful for understanding, learning, considering, refining, and classifying propositions and ideas, as well as for methodology and systematic study and production of sciences, since it provides us with a mental map. Moreover, since it represents sub-branches of sciences in a structured form, it can help the methodology of the educational system, course outlines, research outlines, and scientific-practical projects. In this paper, I seek to recognize the structured view of science from the perspective of systematizing the internal elements of sciences, providing a model for production and portrayal of Islamic sciences.
Machine summary:
در این پژوهش آنچه بیشتر مورد بررسی است، حوزۀ مطالعاتی سوم است؛ یعنی ساختارشناسی با بررسی پسینی به علم از طریق بازشناسی منطقی اجزا و عناصر متنی و درونی علم که با تحلیل درست آن میتوان راهی برای تغییر و ارتقای وضع موجود علم دست و پا نمود و از رهگذر تحلیل پسینی (تاریخی- جامعهشناختی)، به نگرش پیشینی (منطقی- فلسفی) در حوزه ساختارشناسی علم راه یافت.
نقش واژگان در زبان علم اصطلاحها و کلیدواژهها تأثیر فوقالعادۀ موضوعها، اصطلاحها و واژگان کلیدی بر ساختارشناسی دانشها تردیدناپذیر است؛ بهویژه که میان اینها مجموعهای از روابط پیشینی وجود دارد که ارتباط میان قضایا و مبادی علم و همچنین اصول حاکم بر تنوع موضوعهای علم را نشان میدهد؛ بنابراین شناخت ساختار موضوعها و اصطلاحها در ساختارشناسی منطقی علوم لازم است.
گاهی نیز همان واژه را در معنای فراطبیعی که فراتر از ظرف حس و اعتبار است، به کار میبرند؛ بدین ترتیب چهبسا هر واژه کلیدی سه مصداق داشته باشد: حسی (طبیعی)، اعتباری و حقیقی؛ (تفتازانی، بیتا: ص209)؛ مانند واژه «نزول» که نخست دربارۀ فرود اشیای مادی وضع شده و سپس در معنای اعتباری و درنهایت در معنای حقیقی - فراطبیعی- (مانند فرود قرآن کریم که نه مادی است و نه اعتباری) به کار رفته است؛ بنابراین برای فهم درست واژگان خاص در حوزه منابع اسلامی از قبیل قرآن، باید مصداقهای یادشده بهخوبی از هم بازشناخته شوند و با توجه به قرینههای موجود برای هر گزاره معنای مناسب گزینش گردد.