Abstract:
یکی از چالشهای اخلاقی مهم که بهزیستی فردی و اجتماعی را با مخاطراتی روبهرو کرده است، عدم تناسب شناخت اخلاقی با رفتار اخلاقی است. ازاینرو، پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی مداخلات تربیتی بر هویت اخلاق دختران نوجوان، به روش نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری پژوهش حاضر دانشآموزان دبیرستانهای دخترانه ناحیه یک شهر قم بود که یک دبیرستان به روش دردسترس (با توجه به موافقت اولیای دبیرستان برای اجرای پژوهش) برای گروه نمونه انتخاب شد. از میان کلاسهای این دبیرستان، پنج کلاس به صورت تصادفی انتخاب شد و تمامی دانشآموزان این کلاسها پرسشنامه هویت خویشتن را تکمیل نمودند. پس از بررسی نتایج پرسشنامه تعداد سی نفر از دانشآموزان که در طبقه هویت معوق قرار گرفتند برای دریافت مداخله پژوهش در دو گروه آزمایش و گروه گواه (پانزده نفردر گروه آزمایش و پانزده نفر در گروه گواه) گمارده شدند. یافتهها به روش تحلیل کوواریانس تحلیل شد که نشاندهنده تأثیر مثبت معنادار مداخله تربیتی بر هویت اخلاقی نوجوانان مبتلا به هویت معوق در پسآزمون و پیگیری بود.
One of the most important moral challenges that damages the personal and social wellbeing
is the mismatch between moral knowledge and moral behavior; thus, this research
was done with the aim of investigating the effectiveness of educational interventions on
the moral identity of teenage girls and applied a quasi-experimental method and pretestposttest
design with a control group. The population consisted of high school girls in the
city of Qom, zone 1, and one high school was selected as the sample by the convenience
sampling (with an agreement with students' parents). Five classes were randomly selected
among that high school classes and all students of these classes responded to ego
identity questionnaire. After analyzing the questionnaires, 30 students, who were in the
category of moratorium identity, were placed in two test and control groups of 15 to
receive an intervention. The findings analyzed by the analysis of covariance showed that
the educational intervention had a significant and positive effect on the moral identity of
teenagers with a moratorium identity in posttest and follow-up phases.
Machine summary:
برخلاف وجود پشتوانه نظري غني بر اساس رويکرد ديني در زمينه آموزش اخلاق )حسيني زاده و حاجي ده آبادي ، ١٣٨٦؛ بهشتي و فقيهي ، ١٣٨٦؛ بهشتي ، ١٣٩٠( با جستجوي منابع در دسترس ، اين روش ها به صورت مجموعه هايي در زمينه تربيت اخلاقي ، اصول و روش هاي پرورش اخلاقي و غيره تنظيم شده است ، اما به صورت ميداني مورد ارزيابي قرار نگرفته است .
همچنين پژوهش لنين )١٩٩٣( نشان داد که آموزش اخلاق به تنهايي بر شخصيت و رفتار اخلاقي نوجوانان تأثير معناداري ندارد و با توجه به اينکه تحولات اخلاقي دوره نوجواني نيازمند زمان و مجموعه اي از تغييرات پيچيده است ، ليني و لانج پيشنهاد ميکنند براي پرورش اخلاقي ، برنامه هاي آموزشي جامعي نياز است که ابعاد فلسفي ، اجتماعي و رشد کودک را به هم پيوند دهد )لنيي و لانچ ،٦ ٢٠٠٧(.
،و همکاران ،١٣٨٩؛ناسي ونارواز،٢٠٠٨؛جان بزرگي ونوري ،١٣٨٧؛باهنر،١٣٧٨؛نوروزي ، ١٣٨٦( برنامه آموزشي طراحي شده از نظر محتوايي دربرگيرنده همدلي ، هويت ، قضاوت اخلاقي و دين داري بود و از لحاظ روشي از روش هاي آموزش مستقيم و نيمه مستقيم و در موارد معدودي غيرمستقيم استفاده شد.