Abstract:
مسائل مربوط به زن، بهمثابة یکی از اصلیترین مسائل انسانی در ادبیّات معاصر، جایگاه خاصّی را به خود اختصاص میدهد. در این باره پرینوش صنیعی و رجاء عبدالله الصانع که از پردغدغهترین نویسندگان زبان فارسی و عربی هستند، موشکافی و اهتمام وافر خود را در دو رمان سهم من و بنات الریاض بهتصویر میکشند. پژوهش حاضر که بهشیوة توصیفی - تحلیلی تدوین شده بر آن است تا با بررسی سیمای زن در دو رمان یادشده، افکار فمینیستی هر دو نویسنده را تحلیل و نقد کند و سپس شباهتها و تفاوتهای نظرات هر دو نویسنده که از نظریّههای فمینیستی متاثّر است را بیان کند. با بررسی آثار دو نویسنده مشخّص میشود که زنان ترسیمشده در دو رمان، زنانی جسور و هنجارگریزند که از فرهنگ جنسیّتی حاکم بر جوامع سنّتگرای خود بهستوه آمدهاند و به سنّتشکنی متوسّل میشوند.
The issues of women, as one of the main human issues in contemporary literature, have a special place. Prinoush Sanei and Raja Abdullah al-Sane, who are among the most accomplished writers in Persian and Arabic poets who put their exuberance in their two novels My Share and Benat al-Riyad. In this descriptive-analytical study, it is a small and positive step towards identifying both feminist thoughts by examining the female characters in two novels Benat al-Riyad by Raja Abdullah al-Sanei and My Share by Parnoush Sanei. They outline the similarities and differences, both authors are influenced by feminist theories. In examining the works of both authors, we find that the women portrayed in both novels are bold and normative women who have been exploited by the gender culture dominating their traditionalist societies and who instead resort to traditionalism in order to escape the clutches of the court to abandon the cultural antidote to their society.
Machine summary:
پیرنگ رمان بنات الریاض دختری به نام موا، طی یک سال و در جمعة هر هفته، ایمیلی بهتمامی کاربران اینترنت در عربستان سعودی ارسال میکند؛ او در این نوشته، بخشی از زندگی چهار دوستش از طبقة مرفّه ریاض را بهتصویر میکشد؛ لمیس، سدیم، قمره و مشاعیل که دوستانش او را میشل صدا میزنند؛ دوستان صمیمی هستند که از زیروبم زندگی یکدیگر باخبرند داستان، از زاویة دید دانای کل، روایت و با بهتصویرکشیدن ازدواج سنّتی قمره با راشد التّنبل ، آغاز میشود؛ قمره، چند ماه پس از شروع دانشگاه، نامزد کرد و مجبور شد برای کارهای عروسی، انصراف دهد؛ بهویژه اینکه قرار بود همراه همسرش راشد التّنبل، به آمریکا برود تا راشد، تحصیلات تکمیلی خود را ادامه دهد که پس از مدّتی از زندگی مشترک آنها در آمریکا، قمره با بیتوجّهی و بیمهری شوهرش مواجه شد و پی برد که راشد با «کاری»، زنی ژاپنی ارتباطی نامشروع دارد، قمره تصمیم میگیرد برای بقای زندگیاش، بجنگد و به توصیة مادرش، حامله میشود؛ زیرا تنها راه بقای زندگیاش را در وجود بچّه میداند و به دیدار «کاری» میرود و از او میخواهد که از زندگی راشد، بیرون برود که با تمسخر کاری، روبهرو میشود؛ راشد پس از آگاهی از این ملاقات، قمره را تحقیر و مورد ضرب و شتم قرار میدهد و وقتی متوجّه میشود قمره حامله است، او را طرد میکند و برگة طلاق را برایش میفرستد؛ قمره را که میلی به بزرگکردن فرزند راشد، ندارد با بچّه و سیلی از مشکلات پس از طلاق تنها میگذارد.