Abstract:
«تمثیل و نماد» هر دو تصویرگر حقایق نامرئی و پنهاناند. این دو شیوهی بیان، میان جهان مرئی و نامرئی پیوند برقرار میکنند. بهرهگیری از بیان کنایی و غیرمستقیم به جای بیان مستقیم، حضور تصاویر درخشان و کاربرد مناسبترین واژگان، حتی وجود ایجاز، زمینه را برای حضور «تمثیل و نماد» در شعر فاضل نظری فراهم میآورد. این مقاله با تکیه بر حضور پیامبران در عرصهی شعر معاصر، به بررسی بعد تمثیلی – نمادین پیامبران، در چهار مجموعه شعر (اقلیت، آنها، گریههای امپراتور و ضد) از فاضل نظری، به شیوهی اسنادی – کتابخانهای با رویکرد تحلیلی – توصیفی پرداخته است. در پایان نشان میدهد که از میان پیامبران، حضرت یوسف (ع) از خصیصهها و موتیفهای شعر فاضل نظری است.
Allegory and symbolism both illustrate visible and invisible realities.These two methods of expression link visible and invisible world.Using irony and indirect speech instead of direct expression , existence of clear shining pictures and using the most suitable words, even existence of brevity,provides the basis for presence of allegory and symbolism in Fazel Nazari's poem.This essay by emphasizing the presence of prophets in contemporary poems,surveys allegoric and symbolic dimension of prophets in four poem collections (minority-They-Emperor's cries-and Opposition) from Fazel Nazari by documental-library method with analising and descriptive performance. At the end it shows that among all the prophets , Yousof ( p.b.u.h) ,is the significant characteristic of Fazal Nazari's poem.
Machine summary:
این مقاله با تکیه بر حضور پیامبران در عرصهی شعر معاصر، به بررسی بعد تمثیلی – نمادین پیامبران، در چهار مجموعه شعر (اقلیت، آنها، گریههای امپراتور و ضد) از فاضل نظری، به شیوهی اسنادی – کتابخانهای با رویکرد تحلیلی – توصیفی پرداخته است.
محمود فتوحی در مورد این ویژگی تمثیل داستانی میگوید: «تمثیل حکایت، داستان یا روایتی است که معنای ثانوی دارد.
در شعر «سفر» با تمثیل داستان حضرت یوسف به مفهوم نمادین یوسف، در معنای عشق/ معشوق اشاره میکند.
در شعر «دیواره» از مجموعه شعر «گریههای امپراتور» نیز «یوسف» در مفهوم نمادین به کار رفته است و یک تمثیل اخلاقی را بیان میکند: «آسمانی شدن از خاک بریدن میخواست / بی سبب نیست که فواره فروریختنی است / از زلیخای درونت گریز ای یوسف / شرم این پیرهن پاره فروریختنی است / هنر آن است که عکس تو بیفتد در ماه / ماه در آب که همواره فروریختنی است.
» (نظری، 2/ 1393: 25) نظری در اشعار خود از تمثیل «نوح» نیز استفاده نموده است: «دیدن روی تو در خویش ز من خواب گرفت / آه از آیینه که تصویر تو را قاب گرفت / خواستم نوح شوم، موج غمت غرقم کرد / کشتیام را شب توفانی گرداب گرفت...
از خیابان پُر شده است» (همان: 39) با بررسی شعر نظری مشخص میشود که حضرت یوسف (ع) و داستان زندگی ایشان یکی از مشخصههای شعری او شده است و واژهی «یوسف» از موتیو/موتیفهای شعری او.