Abstract:
ماهیت شکل گیری بهار عربی را نمی توان تنها در فقر اقتصادی و بیکاری جوانان عرب خلاصه کرد. عامل اساسی برای قیام مردم عرب، حس تبعیض و تحقیر ناشی از سرکوب ملت عرب طی دهه های گذشته توسط رژیم اشغالگر اسرائیل و همسویی رژیم های دیکتاتور این ملت ها با این رژیم است، ملت عرب از خویشاوندسالاری، حکومت فاسد و مبتنی بر ارادت به اسرائیل خسته شده؛ موضوعی که دیکتاتورها أساسا معنای آن را درک نمی کنند. در این جریان اسلام گران تندرو برای کسب هژمونی در منطقه خاورمیانه و افزایش محبوبیت خود در بین ملت عرب از طریق طرح انتقادات شفاهی علیه دولت اسرائیل، نفوذ دیپلماتیک این رژیم اشغالگر را در خاورمیانه محدود تر کردند. اسرائیل از این واقعیت مستثنی نیست که تحولات سیاسی در خاورمیانه پس از بهار عربی منجر به شکل گیری پیچیدگی های استراتژیک در این منطقه شده و تلاش اسرائیل در سیاست خارجی به سوی قدرت های منطقه ای همچون گذشته نخواهد بود. از این رو مقاله حاضر تلاش دارد با روشی توصیفی – تحلیلی و با استفاده از ماتریس های ارزیابی عوامل داخلی و خارجی بر اساس مدل SWOT کاهش نفوذ دیپلماتیک اسرائیل در خاورمیانه پس از بهار عربی را مورد بحث و بررسی قرار دهد.
The nature of the Arab Spring can not be summed up only in the economic poverty and unemployment of Arab youth. The basic factor behind the uprising of the Arab people is the sense of discrimination and humiliation caused by the repression of the Arab nation over the past decades by the occupying Israeli regime and the alignment of the dictatorial regimes of these nations with this regime, the Arab nation of kinship, corrupt governance and reliance on Israel Tired of it; the thing that dictators do not really understand is its meaning. In this context, radical Islamists have limited the diplomatic influence of the occupation regime in the Middle East, in order to achieve hegemony in the Middle East region and to increase their popularity among the Arab nation through oral criticism against the Israeli government. Israel does not exclude the fact that political developments in the Middle East after the Arab Spring have led to the formation of strategic complexities in this region, and Israel's efforts in foreign policy to regional powers will not be the same as in the past. Therefore, the present article attempts to discuss the decline of the diplomatic influence of Israel in the Middle East after the Arab Spring by means of a descriptive-analytical method and using the internal and external factors assessment matrices based on the SWOT model.
Machine summary:
کاهش نفوذ آمريکا در جريان بهار عربي در منطقه خاورميانه همچنان که رژيم هاي عربي به لرزه در آمده و يکي پس از ديگـري فـرو مـيپاشـند، نفـوذ واشنگتن در خاورميانه رو به تنزل گذاشته است بخشي از اين مسئله بـه سياسـت هـاي تعمـدي دولت آمريکا در زمان اوباما در برقراري روابط حسنه چند جانبه با کشورهاي ديگر بر ميگردد که اين سياست ها با هدف محدود کردن تعهدات خارجي آمريکا، بازيابي جايگاه اين کشور در جهان و انتقال مسئوليت هاي آن به شرکاي جهاني طراحي شده است ؛ بخش ديگر نيز به پاسـخ هـاي ◊ 62 متناقض و گيج کننده آمريکا در تبيين حوادث خاورميانه مربوط ميشود.
(اسرائيل اليوم ،١:٢٠١١) سردرگمي اسرائيل در برابرتناقضات رفتار آمريکا در قبال متحـدان خـود در زمان اوباما رفتار دولت اوباما در مسير بهار عربي تناقضات بسياري داشت به عنوان مثال موضع آمريکـا در قبال برکناري حسني مبارک رئيس جمهور مصر که سه دهه هم پيمان وفادار آمريکـا بـود در مقايسه با موضع اين کشور در قبال ساير دولت هاي عربي متاثر از بيداري اسلامي بسيار سريع تر و صريح تر صورت پذيرفت .
(صحيفه معاريف ،٢:٢٠١١) با اين وجود در زمان دولت اوباما نسبت به روساي جمهوري پيشين و فعلي آمريکا (ترامـپ ) علاقه و توانايي کمتري براي اعمال فشار بر رهبران عرب به منظور صلح با اسـرائيليهـا وجـود داشت و اين رييس جمهور علاقه اندکي به جبران تهديدات امنيتي اسرائيل در جريان بهار عربي نشان مي داد.