Abstract:
منازعه اعراب و یهودیان در خارمیانه، عمری بیش از تاریخ ایجاد اسراییل دارد. امروز علیرغم گذشت بیش از 6 دهه از زمان اشغال، همچنان صلح خاورمیانه به سرانجام نرسیده و برای آن نیز افق روشنی را پیش بینی نمی کنند. در بررسی علل ناکامی پرونده صلح خاورمیانه دلایل مختلفی را بر می شمرند از جمله عدم باور رهبران اسراییلی به فرجام صلح است. زیرا توجه به ارزش و ایدئولوژی در میان رهبران برخاسته از احزاب اسراییلی جایگاه ویژه ای داشته و از این رو مادامی که احزاب ارزش محور باشند صلحی که تضمین کننده منافع طرف مقابل باشد به دست نخواهد آمد. بر مبنای اصول مکتب سازهانگاری ، میان اعراب و اسراییل هویتها و انتظارات نسبتاً ثابت شکل گرفته که طرفین را وا میدارد یکدیگر را دشمن درجه یک هم بهحساب آورند. همچنین این پارادیم خاطرنشان میکند که عامل تعیینکننده در رفتار احزاب سیاسی در قبال اعراب فاکتورهای مادی نبوده، بلکه هنجارهایی است که تأثیر مستقیم بر هویت و منافع یهودیان دارد.
The conflict existing between Arab and Jewish in the Middle East is of longer lifespan than the history of Israel establishment. Despite passage of more than 6 decades from the inception of occupying, today, peace is not yet arrived at in the Middle East and no bright horizon is predicted for this region. Investigating reasons of failure in the pace file of the Middle East; various reasons are counted, including disbelief of Israeli leaders on the prosperous destiny of peace. Attention paid to values and ideology is of special stance among leaders arising from Israeli parties and this way, until the time that parties are value-centered, the peace which could guarantee benefits of the other party won’t be reached. According to the school of constructivism, somewhat fixed identities and expectations were formed; making both sides to count each other as the first priority enemy. Moreover, this paradigm reminds that the determining factor in behavior of political parties against Arabs is not materialistic one, but it is norms which directly affect the identity and benefits of Jews.
Machine summary:
اين اصول عبارت اند از: ◊ 208 ١- سازه انگاران معتقدند که نظام عقيدتي- ارزشي جوامع همان تأثيراتي را در رفتار سياسي آنان دارد که ساختارهاي مادي دارند زيرا که ازنظر آن ها محيطي که در آن دولت هـا بـه کـنش مي پردازند يک محيط اجتماعي و نيز يک محيط مادي است و اين زمينه مي تواند درک دولت هـا از منافع و نقششان را شکل داده و بر اين اساس نوع رفتار خارجي دولت ها نيز به وجود آيد.
بـه عبارت ديگر هويت هاي اجتماعي ، برداشت هاي هر دولت از خود و تعريف خود به عنوان دوسـت يا دشمن ديگري نقش مهمي در ساخت نوع منافع دارند زيرا که خود بر اساس برداشـتي کـه از وضعيتش دارد نشانه اي براي ديگري مي فرستد و ديگري اين نشـانه هـا را بـر مبنـاي برداشـت خودش از وضعيت ، تفسير مي کند و بر اساس آن تفسير، علامتي به خود مي فرسـتد و خـود نيـز پاسخ مي دهد.
اگرچه رويکردهاي مختلفي در ميان سازه انگاران مانند سيستميک ، سطح واحـد و کـل گـرا وجود دارد اما به طورکلي در تبيين سازه انگارانه سياست خارجي کشورهايي مانند اسـراييل ، بايد علاوه بر رويکرد ونتـي يا سيستماتيک که بيشتر بر تأثير ساختارهاي غيرمادي، فرهنگي ، قواعـد و هنجارهاي نظام بين الملـل بـر دولـت هـا تأکيـد دارد بـه دو رويکـرد سـطح واحـد و بـه ويـژه سازه انگاري کل گرا توجه داشت به عبارت ديگر بهترين مـدل سـازه انگـاري در تبيـين سياسـت خارجي رژيمي مانند اسراييل ، در نظر گرفتن نقش متغيرهاي داخلي سازنده هويت و منـافع قـوم عبري و همچنين متغيرهاي سيستماتيک است .