Abstract:
امروزه مساله پیچیده هویت با ورود به دنیای مدرن و سر برآوردن هویتهای تازه و خدشهدار شدن اثر پیشرو میکوشد تا با رویکردی توصیفی ـ تحلیلی و با کاربست ملاحظات کاربردی، به ارائۀ تحلیلی واقعبینانه از ماهیتِ رقابتِ گفتمان مقاومت (شیعی) در تقابل با گفتمانهای سلفی و اخوانی در حوزۀ راهبردی غربآسیا مبادرت ورزد. از اینرو پرسشی که نگارندگان پژوهش حاضر درصدد پاسخ به چرایی آن برآمدهاند چنین ترتیببندی شده است که تأثیرات گفتمان مقاومت(شیعی) بر نظم امنیتی غربآسیا در مواجهه با گفتمانهای سلفی و اخوانی چگونه ارزیابی میگردد؟ فرضیهای که از معبر پرسش فوق مطرح میگردد آن است که متعاقب دگردیسیهای رخ نموده، طی سالیان اخیر، گفتمان مقاومتِ شیعی در مقابل گفتمان سلفی و اخوانی توانسته است تا کشورهای اسلامی و انقلابیِ حاضر در حوزۀ راهبردی غربآسیا را هم در شکل، هم در روش، هم در شعار و هم در هدف تحت تأثیر خود قرار دهد. انتخاب اسلامِ انقلابی بهعنوان ایدئولوژی مبارزه و مقاومت، کوشش برای دستیابی به حکومت اسلامی و نقش جریانهای فکری در لایههای مختلف جوامع اسلامی نمونههای بارزی از تأثیراتِ ژرف گفتمان مقاومت بر حوزه مزبور بهشمار میروند.
The leading work tries to present a realistic analysis of the nature of the resistance (Shiite) discourse competition in opposition to the Salafist and Brotherhood discourses in the West Asian strategy, using a descriptive analytical approach and applying applied considerations. Therefore, the question that the authors of the present research are seeking to answer is why it has been arranged that the effects of the resistance discourse (Shi'ite) on Western-security security in the face of Salafist and Brotherhood discourses are evaluated? The hypothesis that comes from the above question is that, following recent transformations, Shiite Resistance discourse against the Salafist discourse and the Brotherhood have managed to bring the Islamic and revolutionary countries present in the strategic West Asia region both in form, in the way, Both in the slogan and in the target. The choice of revolutionary Islam as an ideology of struggle and resistance, an attempt to achieve Islamic rule and the role of intellectual currents in various layers of Islamic societies are exemplary examples of the deep effects of the discourse of resistance (Shiite) on this domain. In the same vein, in order to maintain the political structure of the countries of the region and subsequently to prevent the maximization of the growing power of this discourse, the Salafist discourses and the Brotherhood sought to confront the maximum with resistance discourse (Shiite). The same has been the case of a self-proclaimed and sometimes secretive war between the two discourses, and, of course, caused by the Salafist discourse and the Brotherhood.
Machine summary:
در نگاهي کلي آوردگاه راهبردي غرب آسيا در فضاي پساانقلاب اسلامي، به دو محور مقاومت و سازش در تمامي مسائل تقسيم شده است ؛ بدين ترتيب که جمهوري اسلامي ايران به عنوان کشوري محوري در اتحاد با کشورهاي شيعي منطقه محور مقاومت را تشکيل داده است و در مقابل کشورهاي عربي حاشيه خليج فارس در اتحاد با امريکا محور سازش را ترتيب بندي کرده اند (قاسمي، ١٣٩٧: ٦).
مهم ترين عاملي که محور سازش با رهبري رياض ـ واشنگتن به آن استناد ميکنند آن است که تحولات حوزه غرب آسيا طي چند دهۀ اخير بيشتر به سود شيعيان بوده است ؛ لذا بديهي است که بايد از تمامي قواي موجود خود در جهت ممانعت از تسلط و بسط گفتماني شيعيان به خصوص جمهوري اسلامي ايران بهره جويي گردد (زرقاني و احمدي، ١٣٩٦: ٣)؛ در واقع مخالفان قدرت يابي شيعيان همواره کوشيده اند تا با مفهوم پردازي خود خطر سيطره شيعيان بر حوزه راهبردي غرب آسيا و کشورهاي راهبردي همچون سوريه ، عراق و يمن را برجسته و مفهوم سازي کنند.
با توجه به مواردي که از نظر گذشت ، نگارندگان پژوهش حاضر کوشيده اند تا با رويکردي توصيفي ـ تحليلي نوع تقابل ميان گفتمان هاي مقاومت (شيعه ) و سلفي ـ اخواني را در حوزة راهبردي غرب آسيا در پرتو مفاهيم و معناها مورد مداقه قرار داده و متعاقبا به اين پرسش کليدي پاسخ دهند که تأثيرات گفتمان مقاومت (شيعي) بر نظم امنيتي منطقۀ غرب آسيا در مواجهه با گفتمان سلفي و اخواني چگونه ارزيابي ميگردد؟ در مقام تبيين پرسش اصلي پژوهش ، کوشش شده است تا در گام نخست مفروضات تئوريک مکتب کپنهاگ در رابطه با مجموعه امنيتي غرب آسيا و نوع رقابت بين آنها تبيين و احصا گردد.