Abstract:
شاهد یا خود مستقیم گواه واقعه بوده و بر آن شهادت می دهد و یا به واسطه شاهد واقعه از آن رخداد اطلاع یافته و بر شهادت او گواهی می دهد. کسی که خودش گواه واقعه بوده است و بر آن شهادت می دهد، شهادتش شهادت اصل و خود وی شاهد اصل و کسی که بر شهادت او نزد حاکم شهادت می دهد، شهادتش شهادت فرع و خود او شاهد فرع نامیده می شود. از آنجا که حضور شاهد اصلی در بسیاری از موارد متعذر می گردد، تبیین و تنقیح این بحث ضروری است. بسیاری از فقیهان، شهادت بر شهادت را با رعایت هفت شرط به عنوان دلیل اثبات دعوی پذیرفته اند که به اشتراط برخی تصریح کرده و برخی را در ضمن عباراتشان بیان کرده اند. اما از نگاه این تحقیق، دلیل قانع کننده ای برای اشتراط شرط اول، دوم، پنجم، ششم و هفتم، از سوی فقها ارائه نشده است؛ از این رو این شروط قابل نقد است و غیر لازم به نظر می رسد. همچنین ادله مشهور در رابطه با اثبات عدم مقبولیت شهادت بر شهادت شهود فرع که اصطلاحا به آن شهادت ثالثه می گویند نیز نارسا و قاصر است و اعتبار شهادت سوم قابل دفاع می باشد.
The witness himself directly testifies and testifies on it or by witnesses to the incident being informed of that event and testifying to his testimony. The one who witnesses the event and testifies about it, his testimony is the original testimony. And he himself bears witness, and the one who testifies to his testimony before the ruler is called his subordinate witness, and he himself is called the subordinate witness. Since the presence of the original witness is often overlooked, it is necessary to elucidate and expurgation this argument. Many jurisprudents have accepted testimony on the testimony by following of seven conditions as evidence to prove the claim; which have been explicitly stated and some have been stated in their phrases. But from the point of view of this research, there is no convincing reason for satisfying the first, second, fifth, sixth, and seventh conditions, so these conditions can be criticized and seem unnecessary. Famous reasons in support of the inadmissibility of testimony on the testimony of subordinate witnesses which is in expression is third-party testimony is also said to be defective and the credibility of the third testimony is defensible.
Machine summary:
اگر کسی ادعا کند که این ادله به شهادت شاهد اصل انصراف دارد و شهادت شاهد فرع از شعاع دلالت ادله شهادت به دور است، باید برای ادعای خود دلیل اقامه کند.
پس میتوان گفت که تمامی شرایط عمومی شهادت از قبیل: بلوغ، عقل، ایمان، عدالت، طهارت مولد و انتفای تهمت (علامه حلّی، 1410: 2/156) که در شاهد اصل اعتبار شده است، در شاهد فرع نیز معتبر میباشد (موسوی خمینی، 1409: 2/449؛ جزیری، 1419: 5/114).
از این رو برخی از فقها برای قبول شهادت شاهد فرع، تعذر حضور شاهد اصل را شرط ندانستهاند (فاضل هندی، 1416: 10/366؛ نجفی، بیتا: 41/199).
در میان فقهای مذاهب چهارگانه اهل سنت تنها مالک در شهود فرع، تعدد را شرط نمیداند و بر این باور است که یک شاهد فرع میتواند قائممقام شاهد اصل گردد تا به عنوان فرستاده شاهد اصل، شهادت او را در محکمه ابلاغ نماید؛ همان گونه که در نقل اخبار، یک نفر راوی میتواند روایت را از راوی قبلی دریافت نموده، به راوی بعدی منتقل سازد (سرخسی حنفی، بیتا: 8/120).
ج) دیدگاه دیگر این است که شهادت زنها به عنوان شاهد فرع در اموری که شهادت آنها به تنهایی دارای اعتبار است، مانند عیبهای باطنی زنان، استهلال و وصیت پذیرفته میشود (همو، 1407: 6/316).
از سوی دیگر تنها موردی که از عموم ادله شهادت در روایات استثنا شده و شهادت بر شهادت مورد پذیرش قرار نگرفته است، حد است و اطلاق واژه حد بر تعزیر مجاز است (فاضل لنکرانی، 1422: 76؛ موسوی اردبیلی، 1427: 1/291) و فقط در صورت وجود دلیل و قرینه پذیرفته میشود.