Abstract:
بررسی و شناسایی ر یشههای پیدایش تار یخ اساطیری و تار یخ حماسی در تطبیق تار یخ و اسطوره و تفکیک آنها از یکدیگر، میتواند بخش قابل توجهی از حقایق تار یخی را برایمان روشن سازد. نگارندگان در این
مقاله با توجه به پژوهشهایی که تا کنون صورت گرفته است و همچنین مطابقت دورههای زمانی و
مکانی میان عصر اساط یری و تار یخی، سعی بر یافت ن دلای ل اسطورهای شدن بخشی از تار یخ شفاهی جنوب شرقی ایران) سیستان (دارند و ای ن احتمال را میدهند که تار یخ شفاهی ایران در دورهٔ پارتی توسط گوسانها حفظ گردیده، سپس در طول زمان و به قولی در انتقال سینه به سینه به نسلهای بعد،
اغراقهای تمثیلی بدان افزوده گرد یده است که در نهایت در دوران اسلامی، زمانی که فرهیختگان ایرانی
تلاش بر گردآوری تار یخ نیاکان خو یش داشتند، به صورت مکتوب درآمده و در آخر نیز توسط فردوس ی در
شاهنامه جاودان شده است. البته در روند این جاودانسازی نباید دلاوری و مداخلههای خاندانهای
فئودالی به ویژه خاندان سورن را نادیده گرفت.
Machine summary:
نگارندگان در این مقاله با توجه به پژوهشهایی که تا کنون صورت گرفتهاست و همچنین مطابقت دورههای زمانی و مکانی میان عصر اساطیری و تاریخی، سعی بر یافتن دلایل اسطورهای شدن بخشی از تاریخ شفاهی جنوب شرقی ایران (سیستان) دارند و این احتمال را میدهند که تاریخ شفاهی ایران در دورهٔ پارتی توسط گوسانها حفظ گردیده، سپس در طول زمان و به قولی در انتقال سینهبهسینه به نسلهای بعد، اغراقهای تمثیلی بدان افزوده گردیدهاست که در نهایت در دوران اسلامی، زمانی که فرهیختگان ایرانی تلاش بر گردآوری تاریخ نیاکان خویش داشتند، به صورت مکتوب درآمده و در آخر نیز توسط فردوسی در شاهنامه جاودان شدهاست.
دیوید بیوار نیز در قسمت اول از جلد سوم تاریخ ایران کمبریج شباهتی میان رستم و سورنای پارتی که با کراسوس رومی جنگید، قائل شده و سپس در سال 2007 م.
2- بحث: 2-1- تاریخ شفاهی و جایگاه گوسانها: با توجه به مدارک باستانشناسی و منابع تاریخی مانند روایت پلینیوس میدانیم ایرانیان در اواخر دورهٔ هخامنشی کتابخانههای بزرگی داشتهاند که اسکندر مقدونی پس از حمله به ایران بخش عظیمی از کتابهای آنان را به آتش کشیده، باقی را به یونان فرستاد و بسیاری از موبدان و علمای وابسته به حکومت هخامنشی را از دم تیغ گذراند؛ همین امر باعث شد تا ایرانیان از تاریخ و فرهنگ مدون خود فاصله گرفته، هیچگاه نتوانند جای خالی آن را به فراموشی بسپارند، چنانچه در بند ۱۶ و ۱۵ از جلد چهارم کتاب دینکرد و شماری از منابع اسلامی چون تاریخ طبری، سنی ملوک الارض و الانبیا و مجمل التواریخ و القصص به این واقعه اشاره شده است.